روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

آبرو بردیم

امروز کشیکم آنکال بخشم . یه مریض داریم یه خانم مسن هستش که کلانژیت بوده و با سلام و صلوات نگرش داشتیم تا ERCP بشه . رفتم براش CV بزارم اول خواستم از گردنش بزارم کلی اذیت کرد و نفس تنگی و خلاصه نگذاشت مجبور شدم براش فمورال بزارم کارم که تموم شده میگه خدا ازت نگذره آبرومو بردی ( منظورش این بود که چرا برای کاتتر گذاشتن شلوارشو در آوردیم ) بله دیگه اینم رشته شد آبروی یه خانم 72 ساله رو میبریم

نظرات 2 + ارسال نظر
[ بدون نام ] شنبه 18 تیر 1390 ساعت 18:34

اقای دکتر خیلی بامزه مینویسی

سارا خانوم چهارشنبه 22 تیر 1390 ساعت 22:51 http://sokotamazrezayatnist.blogsky.com/

سلام رفیق
مدتی وبتو میخونم.......با محیطی که درونش هستی اشنام....اون بیمارستان و پرسنلشو دوست دارم.....شاید چون یکی از معدود بیمارستانهای کشور که درونش به بیمار توجه میکنن نه به پولش.......بگذریم.....رفیق.در مقامی نیستم که انتقاد کنم......فقط یک چیزی......پزشک بودن فقط درمان جسم نیست.....پزشک باید محرم همه چیز باشه......شاید اگر کمی قبلش با اون پیرزن صحبت میکردی در حد ۲ دقیقه....براش توضیح میدادی.......عذرخواهی میکردی........اینطوری بهت نمیگفت........شاید وقت نکردی......شایدم گفتی و کردی...........ولی اون پیرزن به شدت متعصب بوده.....باری.........به دل نگیر.. کارت درست.....خوش باشی و همیشه موفق .........

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.