روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

ثانیه شماری

امروز تو اتاق عمل کدورت رفع کنون داشتیم و خلاصه برگشتیم به روزای سابق ...حالم ازین تظاهر کردن داره بهم میخوره ..واسه جابجایی این بخش مزخرف لحظه شماری میکنم

نظرات 3 + ارسال نظر
freebox دوشنبه 24 مرداد 1390 ساعت 00:20 http://www.freebox2.ir

سلام دوست من
لینک باکس فیری باکس عضو میپذیرد.
اگر مایل بودی در لینک باکس عضو بشو کد لینک باکس رو بزار تو وبت و لینکت رو ارسال کن تا پس از بررسی تایید بشه و آمار سایتت افزایش پیدا کنه.(کلا 2 دقیقه وقت میگیره)
بازدید روزانه ما بالای 35000 بازدید در روزه
آمار ان روز به روز در حال افزایش است
راستی هر روز می تونی لینکتو آپدیت کنی تا به اول صفحه برگرده
و میتونی یه بنر در بنر دونی لینک باکس داشته باشی که به نمایش در بیاد
هر ماه مسابقه بین عضا برگذار میشود و هم جایزه داده میشه
www.freebox2.ir
منتظر لینک شما هستم

مهشید دوشنبه 24 مرداد 1390 ساعت 23:07

ببین این قطعه رو دوس داری؟
در آداب ویزیت
حکایت اول:
طبیبی را شنیدم که حراف بود و خوش سخن.
چندان که هر مریضی از در می آمد و به مطب می شد،با مایه بلاغت و قوه فصاحت از دنیا و مافیها و شیر مرغ و جان آدمیزاد و عالم سیاست و مردان کرسی ریاست چنان سخن می راندی و مریض بخت برگشته را چنان می چلاندی که او با حال پریشان زمام اختیار از کف داده،مریضی خود از یاد برده،”از بهر سردرد” نسخه همی طلب کردی!!
طبیب را همی بپرسیدند:"از بهر خدای این چه حالتست؟
"گفت:"مگر نشنیده ای اصول اخلاق پزشکی را که باید با مریض مصاحبت و مجالست و مصافحت داشته باشی؟
"صاحبدلی او را بگفت:"سخن با بیمار چندان گوی که بیماریش امید رود که به سر آید،نه این که از حرفهای مطول تو، جانش بیم رود که به در آید!"

مهشید دوشنبه 24 مرداد 1390 ساعت 23:11

ببین اینم دوس داری؟؟اینا همون مدیکال ترمینولوژی هستن!!علوم پایه!!!یادتون میاد؟
این بیماری شما باید فوری درمان بشه:یعنی من ماه بعد قراره برم مسافرت و معالجه این بیماری خیلی ساده و سودآوره و بهتره زودتر ترتیبش رو بدم!
خوب بگید ببینم مشکلتون از کی شروع شد:یعنی من از بیماریتون چیزی نفهمیدم و ایده ای ندارم و امیدوارم شما خودتون سرنخی به من بدین!
یک وقت دیگه از منشی برای آخرهای این هفته بگیر:یعنی من امروز با دوستام دوره دارم، باید برم زودتر بزن به چاک!
هم خبرهای خوب و هم خبرهای بد براتون دارم:یعنی خبر خوب اینه که من قراره یه ماشین جدید بخرم و خبر بد اینکه شما باید پول اونو بدین!
من به این آزمایشگاه اطمینان دارم بهتره آزمایشهاتون را اونجا انجام بدین:یعنی من 40 درصد از پول آزمایش بیمارانی که به اونجا معرفی می کنم را می گیرم!
دارویی که براتون نوشتم داروی خیلی جدیدیه:یعنی من دارم یه مقاله علمی مینویسم و میخواهم از شما مثل موش آزمایشگاهی استفاده کنم!
اگه تا یک هفته دیگه خوب نشدید یه زنگ به من بزنید:یعنی من نمی دونم بیماریتون چیه شاید خود به خود تا یک هفته دیگه خوب بشه!
بهتره چندتا آزمایش تکمیلی هم انجام بدین:یعنی من نفهمیدم بیماریتون چیه. شاید بچه های آزمایشگاه بهتون کمک کنن!
ابن بیماری الان خیلی شایعه:یعنی این چندمین مریضیه که این هفته داشتم باید حتما امشب برم سراغ کتابهای پزشکی و درمورد این بیماری مطالعه کنم!
اگه این عوارض از بین نرفت هفته دیگه زنگ بزنید وقت بگیرین:یعنی تا حالا مریضی به این سمجی نداشتم خدا را شکر که هفته دیگه مسافرتم و مطب نمیام!
فکر نمی کنم رفتن پیش فیزیوتراپیست فایده ای داشته باشه:یعنی من از فیزیوتراپیستها نفرت دارم نرخ های ما رو شکستن!
ممکنه یک کمی دردتون بیاد:یعنی هفته پیش دو تا مریض از شدت درد زبونشون رو گاز گرفتن!
فکر نمی کنید این همه استرس روی اعصابتون اثر گذاشته باشه:یعنی من فکر می کنم شما دیوونه هستین و امیدوارم یک روانشناس پیدا کنم که هزینه های درمانتون رو باهاش قسمت کنم

کامپلتلی درسته

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.