روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

مریض مرگ مغزی

امروز کشیک اورژانس هستم یه مریض ترومایی با امداد هوایی داشتیم که مرگ مغزی بود سر همین مریض تو اتاق عمل من و سرهنگ با ارتوپدا و بی هوشیا جر و بحثمون شد . یه CHEST TUBE هم گذاشتیم ولی نهایتا مریض expire شد . یه خانم تو اورژانس دارم هرنی اینگویناله با دیتبند از زندان آوردنش . فعلا هم گوش شیطون کر مریض بد حال ندارم

نظرات 3 + ارسال نظر
شازده خانوم دوشنبه 24 مرداد 1390 ساعت 23:33 http://shazdekhanoom.blogsky.com

بدون کمک دیکشنری تخصصی پزشکی یه چیزایی دستگیرم شد.سخت بود ولی شد.

هانیه سه‌شنبه 25 مرداد 1390 ساعت 06:08

اقای دکتر راستیتش قبل از خوندن وبلاگتون اصلا فکر نمیکردم تو اتاق عمل !بین شماها که مثلا تحصیل کرده های مملکتید اینقدر جرو بحث پیش بیاد خجالتم خوب چیزیه! مگه نه...

دریا سه‌شنبه 25 مرداد 1390 ساعت 19:30

یه وقتی خیلی دوست داشتم پزشکی بخونم اما نشد
حالا می بینم این که نشد بهترین اتفاق زندگیم بود
آدم له میشه زیر بار این همه اتفاقای سخت که هر روز تکرار میشن
تازه این که همه زندگی آدم نیست فقط مربوط به کاره
بدبختی های زندگی آدم سر جاشه
من بودم اول خودم expire میشدم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.