روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

ازم تعریف کردن.اونم کی؟

آخرای شب به عزیزی زنگ زدم که مشکلم رو بهش بگم راهنماییم کنه گوشی رو برنداشت رفتم بخوابم که خودش زنگ زد . اولش که کلی از دست جراحیم تعریف کرد اگه واسه دلخوشیم هم گفت نمیدونم کلی خرکیف شدم فکر کن نفراول بورد جراحی برگرده به یه جوجه مثل من بگه موقع عمل دستتو دیدم . مثل تو رو کم دیدم . حتما جراح خوبی میشی.یعنی قند تو دلم آب میشد . خلاصه گفتم چه نقشه ای کشیدم .از دستم شاکی شد گفت اصلا بهش فکر هم نکن . سعی کن تحملش کنی...ما هم گفتیم به روی چشم