روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

کیسه صفرا پاره شد

امروز یه مریض رو داشتیم لاپاروسکوپیش میکردیم حساب بکنبن درست جای حساسش استاد عجله کرد و کیسه صفرا جر خورد و همه سنگاش ریخت تو شکم مریض تو مونیتور که نگاه میکردیم انگار مثلا یه تسبیح پاره شده باشه تو شکم پر سنگ بود ..مجبور شدیم مریض رو باز کنیم و سنگارو در بیاریم ..صبح امروزم رفتم بخش دیدم سال یکمون شاکیه از اینتر نهای جدید. که اینا نیومده دارن دودر میکنن ..منم دیدم گناه داره هوای سال یک رو باید داشت ...خلاصه چنان شاخ و شونه ای کشیدم که همه حساب کار دستشون اومد ...با اون قیافه ای که من چند وقته واسه خودم درست کردم حق داشتن بترسن

نظرات 4 + ارسال نظر
خصوصی یکشنبه 17 مهر 1390 ساعت 21:07 http://www.arghavanghasemnejad.blogfa.com

سلام
خوبید انشالله؟
میشه هم دیگه را لینک کنیم؟

در دوردست‌ها شنبه 19 آذر 1390 ساعت 15:46 http://www.farfaraway.blogfa.com

سلام. یک سوال کما بیش بی ربط. داشتم کلمه ی «زهره ترک» شدن رو نگاه میکردم. میخواستم ببینم واقعا کیسه صفرا بر اثر ترس میتونه بترکه.
دهخدا نوشته:
- زهره تَرَک شدن ؛ به سبب ترس شدید بیحال و بیهوش شدن و نیروی خود را از دست دادن . (فرهنگ فارسی معین ). مردن بعلت ترسی عظیم و فجائی . عظیم ترسیدن . تابه حد مرگ ترسیدن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). به شدت مضطرب شدن و هول کردن . گویند: وقتی فلان حادثه اتفاق افتاد ما زهره ترک شدیم . ظاهراً استعمال «ترکیدن زهره » بمعنی ترس شدید از آن جهت بوده است که وقتی کسی بر اثر ترس و بیم شدید می مرد، پیش از مرگ صفرا و زرداب استفراغ می کرده است و قدما این نشانه را به عنوان ترکیدن کیسه ٔ زهره و صفرا از شدت ترس تلقی می کردند. هنوز عوام الناس می گویند فلان کس از ترس زهره اش ترکیده . (فرهنگ عامیانه ٔ جمال زاده ).

میخواستم ببینم فقط از تصورات قدیمی ها بوده، یا واقعا ترس و کسیه صفرا ربطی هم به هم دارند؟

خیلی خنده داره فقط...فکر کن بترسی بعد کیسه صفرات بترکه

در دوردست‌ها پنج‌شنبه 24 اسفند 1391 ساعت 22:15 http://farfaraway.blogfa.com

سلام مجدد بعد از یک سال و چند ماه. امروز یکی از لینک اینجا اومده بود تو وبلاگم. اومدم این کامنتم رو دیدم و دیدم جواب هم دادید. راستش بلکل فراموش کرده بودم ... ممنون ...
قضیه ی ترس و سفید شدن ناگهانی مو چیه؟

در دوردست‌ها پنج‌شنبه 24 اسفند 1391 ساعت 22:23 http://farfaraway.blogfa.com

راستی ... من اون قبل از گذاشتن کامنت اون بخش «قبل از گذاشتن کامنت بخوانید» رو نخونده بودم. امیدوارم این دو تا سوالی که پرسیدم رو به حساب مشاوره ی پزشکی نذارید ... :)
بیشتر کنجکاویهای ادبیاتی بود ... اصلا میشه یه میان رشته ی جراحی-ادبیات یا جراحی ِ ادبیات یا ادبیاتِ جراحی ترتیب داد :دی

این ماجرای سفید شدن ناگهانی مو بر اثر ترس رو اولین بار توی کتاب جای خالی سلوچ محمود دولت آبادی خوندم. بعدها جاهای دیگه هم بهش برخوردم ...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.