روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

اولین مشاوره

امروز اولین روزی بود که مشاوره جواب میدادم و چندان هم روز خوبی نبود اولین مشاوره مربوط به خانم با سرطان خون بود که دچار گانگرن فورنیه شده بود وشب قبل هم می خواستن عملش کنن که چون آی سی یو نداشتن شوهرش اجازه نداده بود ومنم که رفتم دودل بود چون واقعا بدون آی سی یو شانس موندنش خیلی کم بود از طرفی هم حتما باید جراحی میشد .. خلاصه به شوهرش گفتم سریع تصمیم بگیر و خبرش رو به ما بده که متاسفانه تا بخواد تصمیم بگیره مریض ارست قلبی کرد و فوت شد . دو تا شالدون هم داشتیم که من یکیش رو تونستم بزارم اولیش خیلی سخت بود...یه مریض 6 ساله هم داشتیم با آپاندیسیت که از مرکز طبی اطفال پذیرش گرفت

نظرات 1 + ارسال نظر
آریاناز سه‌شنبه 19 مهر 1390 ساعت 11:27

در مورد اون خانومه. خدا رحمتش کنه ولی خوب خدا رو شکر که زود فوت کرد و دیگه زیر تیغ جراحی نرفت و درد کمتر کشید . ایشالاه خدا به بازماندگانش بسیییار صبر بده و از این به بعد فقط اتفاقات شاد براشون بیافته.
کامنت گذار این کامنت : کسی که عاااشقه پدر بزرگ عزیزش بود پدر بزرگی که از وقتی به دنیا اومدم بیماری دیابت داشت و تو 6 سال اخر عمرش انواع و اقسام عمل ها روش انجام شد تا ما بیشتر از گرمای محبتش بهره ببریم ولی خوب 3 سال آخر دیگه کاراش رو خودش نمی تونست انجام بده و ... و دو ماه آخر حتی نمی تونستن غذا بخورن و هم با امپول تجویزشده ی دکتر کاملا" خواب بودن ولی خوب دست دکترش درد نکنه خیلی دکتر ماهی بودش که کمک کرد تو این چند سال کمتر درد بکشه و دیالیز اصتنفاقی بشه و ... الان که دارم می نویسم 16 روز از ایست قلبی پدربزرگ 70 ساله ی مهربونم می گذره. تازه پدر بزرگم جلو چشمامون در خونه فوت کرد. در هر حال خدا رو شکر که اون خانوم و خانواده اش زجر و درد زیاد نکشیدن.

سلام...خدا رحمتشون کنه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.