روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

اولین Chest tube بچه

امروز کشیک اورژانسم برای اولین بار برای یه بچه ۵ ساله رفتم Chest Tube  گذاشتم . حالا جالبش اینه اولش همه رزیدنتای بیهوشی و داخلی وایساده بودن می گفتن سال 4 بیاد بزاره آخرش دونه دونه وایسادن از ما تشکر و قدردانی بابت این مهم که سر جمع 5 دقیقه هم نشد تازه فهمیدم مال بچه چقدر راحت تره ..ممل هم رفته با استاد جوونه هاروست

نظرات 7 + ارسال نظر
ماما مهربون دوشنبه 25 مهر 1390 ساعت 22:13 http://midwife40.blogfa.com

واییییی دکتر دلتون اومد؟ما که از گریه بچه ها دلمون ریش میشه

از آریاناز به مامای مهربون سه‌شنبه 26 مهر 1390 ساعت 11:15

البته با اجازه از دکتر: منم اینو خوندم کاملا" فشارم افتاد پایین و ضعف کردم درسته که من و تو ضعف رفتیم ولی اون لحظه اگه دکی نمی ذاشت معلوم نبود اون بچه خدایی نکرده چه اتفاقایی ممکن بود واسش بیوفته چون اینجا دیدمت گفتم بگم که یه نمونه از اون حفظ خونسردیا که بهت گفتم همینهولی ببین بقیه برای اینکه نتونسته بودن به احساساتشون مسلط بشن گفتن : سال بیاد این یعنی من رزیدنت اونقد حالم خراب شدش که نمی تونم آستین بالا بزنم و با مهارتم اونو نجات بدم (اونم اگه سال 4 در دسترس باشه و سر عمل نباشه و دستش بند نباشه وغیره) .

در ضمن ماما جونم - تو اتاق عمل ماماها وقتی صدای گریه ی نوزاد رو میشنون تازه یه نفس راحت می کشن که بالاخره این فسقلی هم سالم به دنیا اومد و وقتی که تو بخش نوزادا گریه می کنه اون وقته که پرستارا هم با نوزاد هم صدا می شن که چرا یه فسقلی با گریه هاش هم سلولی هاش رو از خواب پرونده و همه ی نوزادا با هم نصفه شبی گروه کر راه انداختن که البته این اروم کردنشون به الحمدللاه به عهده ی پرستاره یا در نهایت مامان اون فسقلیه پس تو با خیال راحت میری به ادامه ی خوابت میرسیبه خاطر همینه که میگم جراح ماما اوضاع و احوالش با بقیه فرق می کنه البته در خیلی مواقع شما رو با سایر جراحین هم درد میبینم خوب سخن رو همین جا نگه می دارم تا دکتر از این وبلاگ پرتم نکرده بیرونننننن خودم با زبون خوش میرم

جراحه چهارشنبه 27 مهر 1390 ساعت 19:36

من اولین چست تیوب نی نی رو آذر ماه پارسال گذاشتم یعنی ماه 4 سال یک..... برای یه نینی که زیر ونتیلاتور پنوموتوراکس کرده بود تازه اونم از ترس سال دویی که یه وقت نگه نمیتونی یا بلد نیستی نتونستم بگم "میترسم برای نوزاد یک ماهه بزارم "ولی بهر شکلی بود گذاشتم با کلی ترس و لرز که نرم تو قلبش

ترس هم داره

MIKAH پنج‌شنبه 28 مهر 1390 ساعت 16:09 http://jarrahcomicstrips.mihanblog.com/

بازم مطلب رمزدار؟

مطلب فردای وبلاگ منو بخونید

راستی شما می دونید چرا وبلاگم هیچ جا پیدا نمی شه(نه گوگل نه یاهو)

نمی دونم ...شاید چون تازه تاسیسه

ماما مهربون به اریانا پنج‌شنبه 28 مهر 1390 ساعت 22:40 http://midwife40.blogfa.com

اونی که گفتی غصه نداره که اون گریه شادی داره که بچه سالمه.منظور من دیدن گریه بچه هایی بود که تو بخش جراحی بستری بودن
راستی واست ایمیل کردم.جون هرکی دوس داری یه وبلاگ بزن که اینقد مزاحم دکتر نشیمدکتر جون عذر میخوام

ماما مهربون به اریانا پنج‌شنبه 28 مهر 1390 ساعت 22:43 http://midwife40.blogfa.com

دکتر جان این مطالب رمزدارو کیا میخونن و رمز بهشون تعلق میگیره؟
ببخشید واسم سوال پیش اومده بود

پست جدید وبلاگم رو بخونید

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.