روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

مریض بی رگ

دیشب یه مریض آپاندیسیت داشتیم 50 سالش بود . و خیلی چاق ولی زیاد اذیتمون نکرد . بعدش به من زنگ زدن که یه مریض 12 ساله دیابتی اومده رگ نداره . رفتم و با کمک نرسش از گردنش رگ گرفتیم . اومدم بخوابم ساعت 3 شده بود ساعت 4 دوباره زنگ زدن که اون بچه آنژیوکتش رو کشیده بیاین براش رگ بگیرین .دیگه کم مونده بود قاطی کنم . گفتم خوب از اون یکی سمتش دوباره بگیرین این که دیگه زنگ زدن نداره . بعد رزیدنتش گفت باشه اگه نتونستیم زنگ مزینیم.که الحمدلله زنگ نزدن.امروز هم از اورژانش دیشب بی خبرم تا الان نمیدونم مریض عملی مونده یا نه ولی تا اونجایی که یادمه یه انسداد داشتیم

نظرات 2 + ارسال نظر
سمانه جمعه 29 مهر 1390 ساعت 12:00

دکتر جان ناراحت نباشید از قدیم گفته اند
یه سال بخور نون و تره یه عمر بخور نون و کره
نون و تره خوردن شما هم تموم میشه.

نه خسته دکتر

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.