روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

امتحان دادیم

امروز امتحان داشتیم و صبح که پاشدم دیدم همکار عزیز کنار بنده در پاویون خوابیده . منم قرار بود با ممل دو تایی بریم . بعدش که دوست عزیز بیدار شد قبول زحمت کرد با اینکه طرح نداشت رفتیم تو دل خیابونا و خلاصه ازین آرتیست بازیا که الحمدلله هم تو این هوای بارونی هیچ پلیسی بیرون نبود . امتحان هم داستانی داشت همه با همدیگه هماهنگ کرده بودند جفت جفت کنار هم نشسته بودند که تقلب کنند جالب تر از همه ممل بود که میگفت وضعم خرابه و رفت پشت سر کیهان نشست . و بامزش این بود که اول از همه هم به اون گیر دادن که جاتو عوض کن . پاشا هم انگار خیلی اوضاش خرابه نیومد امتحان بده .

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.