روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

مشکل نشستن داریم

امروز که بنده کشیک اورژانسم صبح رفتیم بخش رو دیدیم بعد سال 4 محترم 2در کردب بود نیومد وسطای ویزیت صبح زنگ زد چه خبر میکم خبری نیست میکه استاد نیومده میگم نه میگه اگه استاد پرسید بگین من هم بودم و با هم ویزیت کردیم میگم باشه هنوز از دهنم درنیومده باشه میبینم استاد اومده پشت خطم به سال 4 میگم .استاد دارن زنگ میزنن میگه ولش کن جواب نده !!!میگم آخه ..خلاصه دوباره چک میکنیم که من باید چیا به استاد بگم که همون لحظه استاد به سال یکیمون زنگ زد بلافاصله به سال 4 میگم و سال یکی هم که تا الان داشت میخندید به دیالوگ من با اشاره میگه که من خواسم هست خلاصه هی باید بگم الان چی گفت الان چی بگه خلاصـــــــــه فیلمی بود . بعدشم رفتم درمانگاه مریض دیدیم و استاد هم اومد . وسطاش به استاد به من گفت میگن لوله ژژنوستومی مریض درومده این کار سال 1 نیست خودت برو منم رفتم با کمک اینترن گذاشتیم و یه عکس کنترل هم گرفتیم که اینترنمون میگفت جاش خوبه .خودم هنوز ندیدم و بعد رفتم درمانگاه . که سال4 گفت استاد خونسرده میگه برای باهاش مریض ببینی که ما هم رفتیم دیدمو و بعدش زرشک پلو با مرق که تا یادم نرفته به علت گلو درد ما یه آمپولی زدیم دیشب که الهــــــــــــــــــــی دستش بشکنه هنوز نمیتونم درست بشینم

نظرات 3 + ارسال نظر
آریاناز سه‌شنبه 22 آذر 1390 ساعت 16:43

یه اصلاحیه: من نگفتم اون گوشته جالبه گفتم ژاپنی ها دارن در این حد پیشرفت می کنن ویلا مسلما" هر آدم غیر ژاپنی حاضره بمیره ولی این جوری غذا نخوره بگذریم از چیزهای چندشناک فکر کنم بد تایپیدم متن قبلی رو
و اما این پسته دارم از خنده می ترکم هیچ وقت فکر نمی کردم که شما که این قدر عملاهای سنگین انجام میدین یه روزی واسه خاطره یه سوزن کوچولوی ناقابل این قدر دادو فغان کنید یعنی الان چه کیفی میده که با همکاران بشین پاشو بازی کنید خییییییلی باحالید این همه در روز تیغ دست می گیرید حالتون بد نمیشه ولی یه سوزن
اینه که میگن فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه حالا از شوخی گذشته منم از بچگی آرزو داشتم جراح قلب بشم ولی به خاطر ترس از همین فلفلی دست گرفتن نشد در کل ایشالاه همه تنشون سالم باشه و هیچ وقت محتاج این بلای دردناک فلفلی ( آمپول) نشن

مریم چهارشنبه 23 آذر 1390 ساعت 22:58

وای وای دکتر بالاخره گذر پوست به دباغ خونه میفته دیگه نمیفته!
ببین یه دونه آمپول زدی تمام دنیا رو خبر دار کردی
حالا ببین وقتی خودتون با تیغ و اره و کاتتر میفتید به جون مریضای بیچاره اونا چی می کشن

مریم پنج‌شنبه 24 آذر 1390 ساعت 00:23

آقای دکتر آهنگ وبلاگتون همونی نیست که با همکاری امیر رضا کنسرت اجرا کرده بودین؟

شرمنده ولی وبلاگ من آهنگ نداره ..اشتباهی مال یه وبلاگ دیگه رو حتما شنیدین

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.