روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

ممل خوش شانس

دیشب که کشیکمون به خیر گذشت و خبری نبود ممل مسئول مشاوره ها بود بعد ور دل من نشسته بود اینترنت بازی میکرد یَک حرصم درومده بود که نگو منم گذاشتم ساعت 2 صبح که داشت می خوابید بهش زنگ زدم با کلی فحش به این ور و اون ور رفت طرف موبایلش که الان چه موقع مشاوره دادنه که بعد دید منمو ....بگذریم ..
صبح هم که رفتیم اتاق عمل با چیف رفتیم سر عمل لاپاروسکوپی که خیلی بد بود و اگه استاد به دادمون نرسیده بود معلوم نبود تا کی طول میکشید . بعدش من رفتم یه لیپوم رو از پای یه مریض در آوردم جالبه اتند بیهوشی میخواست این بیچاره رو اسپاینال کنه هی من میگم بابا نیاز نداره لوکال میرم آخرش استاد خودمون اومد گیر داد نه این نیاز نداره ما هم لوکال رفتیم و خلاص ...
الانم که باید برم بشینم درس بخونم فردا امتحان دارم

نظرات 3 + ارسال نظر
کهکشان چهارشنبه 14 دی 1390 ساعت 18:20 http://www.thegalexy.blogfa.com

الان شما سالمی؟؟!! ممل جان هنوز نکْشتت؟؟ !!!!!!!!!!!!!

دهن این بیهوشیه سرویس!

با آرزوی موفقیت در امتحان......

م چهارشنبه 14 دی 1390 ساعت 23:28

انگار دعای منو آمین شما در حقه اتندهای بیهوشی داره مستجاب میشه چون متخصص ما هم کمر درد گرفته نمیتونه بیاد سر عمل خودمون مریض میخابونیم، هم ما راضی هم مریض

هوشبر پنج‌شنبه 15 دی 1390 ساعت 14:13

این چه قالب وبلاگیه دکتر

بیهوشیا همیشه نابغه اند چه هیزم تری به شما فروختن؟

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.