روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

حواس جمع

امشب از بیمارستان زنگ زدم به رزیدنت ارشد که باهاش لیست عملای فردا رو هماهنگ کنم . گوشی رو برنداشت منم SMS زدم و لیست رو براش نوشتم . بعد چند دقیقه جواب داده شما ؟؟؟
یعنی من می خوام سرمو بکوبم به دیوار از دست این حواس جمع

نظرات 8 + ارسال نظر
sh.kh جمعه 30 دی 1390 ساعت 23:05

شاید ایشونم جزو افرادی هستند که شماره ها رو سیو نمی کنن و به خاطر میسپارن!!اصلا مگه کسی به غیر از شما هم میتونه لیست عملا رو واسشون بفرسته؟

[ بدون نام ] جمعه 30 دی 1390 ساعت 23:17

سرهنگتون خانمن یا آقا؟

خانم

کهکشان جمعه 30 دی 1390 ساعت 23:40

خدا صبرت بده

sh.kh شنبه 1 بهمن 1390 ساعت 01:02

الان حرف بدی زدم عصبانی شدید؟!!خوب اصلا به من چه!!!حتما خواسته سربه سرت بذاره!!!

جراح شنبه 1 بهمن 1390 ساعت 11:23

لبخند بهانه ای است برای زنده ماندن. لحظه هایت سرشار از این بهانه

ج شنبه 1 بهمن 1390 ساعت 11:32

لبخند بهانه ای است برای زنده ماندن. لحظه هایت سرشار از این بهانه

کامیشا شنبه 1 بهمن 1390 ساعت 13:03 http://kamiisha.blogsky.com

حواسشون از جمع رده تو مایه های ضربه

mikah شنبه 1 بهمن 1390 ساعت 13:38 http://www.jarrahcomicstrips.mihanblog.com/

شمام می گفتید من دکتر { اسم رئیس بخشتون} هستم. خانم دکتر شماره منو هم فراموش کردید؟
ازتون نامید شدم



یا مثلا می گفتید
سیستم موبایل-تکست بخش جراحی در خدمت جراحان

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.