روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

اولین circumcision

امروز اول از همه رفتیم اون گرافتی رو که زده بودیم رو نگاه کردم استاد هم دید و خیلی خوب شده بود کلی ذوق کردم . بعدش به من گفتن برو اتاق عمل وقتی رفتم دیدم تکنسین بیهوشی با اشاره و چشم و ابرو استاد بیهوشی رو نشون میده و میگه عملتون کنسله . بعد دیدم این اتند بیهوشی کارد بهش بزنین خونش در نمیاد . که چی ؟ واسه من مشاوره نوشتین من گفتم این کارا رو بکنین . اهمیت نمیدین . شما نه برای خودتون ارزش قائلین نه من . باز قضیه اون عصبانیت استاد جلوی چشمم رژه رفت . زنگ زدم به چیف . دویاره میخواستم این سال 1 رو خفه کنم با این حواس جمعش . اصلا پرونده مریضا رو یه نیگا هم نمی کنه . خلاصه با و ان یکاد رفتم پیش استاد و داستان رو گفتم الحمدلله خبری نشد . امروزم برای اولین بار یه circumcision دیدم . یه جاش استاد داشت برامون توضیح میداد . گفت اینجوری برش میدیم تا به گلنس آسیبی نرسه . بعد سال یکیمون پرسید اگه ببریمش چی میشه استاد ؟ استاد هم یه نگاه عاقل در جاهلی بهش کرد و گفت : شما رو قصاص میکنن آقای دکتر ..یعنی کل اتاق عمل یهو منفجر شد . این استادمون هم بعضی وقتا جکیه واسه خودش . خلاصه یه طرف اینسیژن رو ممل زد یکی هم من . مریض هم هموفیلی بود در ضمن . خلاصه کلا خنده بازار بود سر این عمل . بعدشم رفتیم سر لاپاروسکوپی آپاندیسیت . مریض ساعت 8 و نیم دیشب اومده بود دلم سوخت این نامرد سال یکی آمادش نکرده بود این جور مریضا هم که به صبح برسه دیگه به ما نمیرسه لاپاروسکوپیش میکنن .البته عملش هم سخت بود خداییش . یه جاش من به استاد گفتم این سوچور لاپاروسکوپی چه جوریه . یه دفعه این چیفمون کوبید تو ساق پای ما که بعد ما فهمیدیم که حالا تو این هاگیر واگیر که همه داره جونشون در میاد گیر نده استاد هم شروع کرد به سوچور زدن نمیشد . خیلی خوب در نمی اومد . یه جاش هم به چیف گیر داد که وقتی آدم نمی تونه یه چیزی رو ببینه نباید انجام بده شما هم خوب دوربین نمیگیری من نمی تونم کار کنم . اصلا یه حدیث داریم که اگه دید نداری ...اینو که گفت من و ممل و بچه رب اونجا به زحمت جلوی خودمونو گرفتیم نخندیم . وایشون ادامه داد اگه دید نداری کاری نکنین . بچه رب در گوشم گفت من فکر کردم می خواد در مورد لاپاروسکوپی در صدر اسلام صحبت کنه . اتاق عمل که تموم شد همه رفتیم ناهار سال یکی یه خاطره از دیشب و شالدون گذاری تعریف کرد که نتیجه این شد که ما گیر دادیم برو عکس سینه مریض رو بیار و باز نتیجه این شد که الان مشکوکیم یه نفر قبلا( نه سال یکی ما) احتمالا موقع گذاشتن شالدون وایر رو جا گذاشته . ما هم سریع گفتیم از کل پروندش با موبایل عکس بگیره که بتونیم ازش دفاع کنیم که کار یکی دیگه بوده

نظرات 6 + ارسال نظر
sh.kh چهارشنبه 19 بهمن 1390 ساعت 23:10

واااای چه استادتون باحاله!!!!من بودم همون جا ریسه میرفتم از خنده عمل و مریضم ول میشد!!!

آسمان پنج‌شنبه 20 بهمن 1390 ساعت 13:39 http://stayfar.persianblog.ir/

استاد من یه سئوال پرسیده بودم اگه ممکنه جواب بدین..

سوال !!!

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 20 بهمن 1390 ساعت 15:29

بچه رب کیه

حالا فهمیدم چرا اون رزیدنت بخش ما داشت بادوربین از پرونده عکس میگرفت!!!
آخی طفلکی

خیلی وقته ننوشتیا جراح

آسمان شنبه 22 بهمن 1390 ساعت 18:49 http://stayfar.persianblog.ir/

بله در مورد یه مریض BT ....

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.