روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

جانمان دارد در می آید

دو سه روزیه رو دور بد شانسی هستم . روز 5 شنبه که آمکال وایسادم . کلی پدرو درومد . بعدشم روز جمعه که کشیک اورژانس بودیم از صبح ما رو با یه مشاوره اطفال بیدار کردن . مریض بخشمون هم انسدادپیدا کرده بود همراهاش رضایت به عمل نمی دادن . وقتی هم میگفتیم امضا بدین نمی دادن . با چیف و ممل دعواشون شد . نیروی انتظامی اومد یه فیلمی داشتیم خلاصه قضیه حساس شد و استاد بنده خدا خودش از اون سر شهر پاشد اومد و مریض رو عمل کردیم و یه توده سرطانی به احتمال زیاد درومد . و شانس آوردیم که خود استاد بود و همراهای مریض هم دیدنش و الا دودمان مارو به باد میدادن . امروزم عنقریبه که جونم درآد . با استاد یه هرنی اینسیژنال رفتیم و یه انسداد و یه دبریدمان و یه تیروئید و ..دوستان اتاق عمل دیگه می خواستن سر به تن ما نباشه . 4 شنبه هم امتحان دارم هیچی نخوندم

نظرات 6 + ارسال نظر
کهکشان یکشنبه 7 اسفند 1390 ساعت 17:13

سلام
بی نهایت خسته هستین

فقط می تونم بگم: خدا قوت دکتر!

aseman یکشنبه 7 اسفند 1390 ساعت 21:23

آقا وظیفه ی ما کامنت گذاران است که نه خسته ای بگوییم و از این حرفا!
بای د وی!از حالا جهت امتحان چهارشنبه دعااااگو هستیم دکتر یعنی هیچی ٍ هیچی؟!!

انترن ماه 10 یکشنبه 7 اسفند 1390 ساعت 22:16

خوش به حالت دکترکه اینقدر سرت شلوغه
من که دیگه حالم داره از این زندگی بهم میخوره

سارا۲ یکشنبه 7 اسفند 1390 ساعت 23:20

من تو همه کامنتام سلام میکنم اما جواب نمیشنوم!پس سلام نکنم بهتره!حالا دکتر مریض مشکل داشته ودرواقع مریض بوده،مگه همراهاشم مریض بودن که به ممل خان دعواشون شد!‏،آقای دکتر ممل مخفف محمد علیه؟

شیما.ن یکشنبه 7 اسفند 1390 ساعت 23:31

خســــــــــــــــته نباشید دکی ایشالاه که امتحانتونم خوب بدین موفق باشید

sh.kh دوشنبه 8 اسفند 1390 ساعت 18:43

جان ما نیز دارد در می آید!!!

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.