روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

یه روز داغون کننده

امروز که دیگه نمیشه گفت دیروز کلا ما نقش این کارگرهای افغانی رو داشتیم بازی میکردیم . یک(yak بخوانید) پدری از ما درومد که وقتی ساعت 4 اومدیم افتادیم تا ساعت 8-9 مثل جنازه افتاده بودیم . خدا از سر تقصیراتشون نگذره همه مریضا رو باید تو این هفته عمل کنیم . ای خدااا . امروز سر یه عمل اسپلنکتومی بودم  و یه مریض با سودوآنوریسم که شریان ایلیاک رو کنترل گرفتیم و فمور هم دل و رودش رو بیرون ریختیم کلا آقای معتاد بد جوری خودش رو داغون کرده بود . خلاصه تنها ligate شد و بس حالا جالبش اینه رزیدنت داخلی زنگ زده میگه این پاش که عمل کردین نبض نداره ها . گفتم خسته نباشین

نظرات 4 + ارسال نظر
ESFEHANIIIIIIIIIIIIIIIIIIII یکشنبه 21 اسفند 1390 ساعت 14:28

اون وقت اون وسطا عملی نیست که اولین بار باشه تجربه اش میکنید?????...با تشکر....


شما به خجالت هم اعتقاد دارین

sara دوشنبه 22 اسفند 1390 ساعت 00:39

نمیدونم چی تونوشته هاتون بود که باعث شد اسمشوذخیره کنم ک هروقت اومدم تونت ی سر ب وبلاگتون بزنم هرچند فقط چند خط ازروزی بود ک گذروندین.شایدی جورایی اشنابودن محیط کار
_من پرستارم_.شایدچیزی ک دوس داشتم بشم وکاری ک که دوس داشتم داشته باشم ولی نشده و شماداری می نویسی.نمیدونم یا.مثل وایسادن و ازدور تماشاکردن زندگی که دوس داشتم داشته باشم.نمی دونم چی.دلتنگ شدم بعد از خوندنشون..مث ی حس دور...

Mamnun ke mano mikhunin

ژاویز دوشنبه 22 اسفند 1390 ساعت 08:06

جالب بود فقط فکر می کردم این قشر بدبخت دانشجو و مهندسه که آخرای سال باید مثه قرقی کار کنه ویلا چشم غره هاست که از همه طرف دارن فحشش میدن ولی مثه اینکه این مشکل اپیدمی شده
خط آخر پستتون که دیگه تهشه این همه ساعت تو اتاق عمل - حالا اومدی بیرون نفس تازه کنی - جای اینکه زنگ بزنن بگن کارت خیلی درسته - طرف حالش خوبه زنگ میزنن می گن اشتباه شده اشکال نداره ما هم از اینا داریم مثه وقتی که تو - تو اوج کاری و سرعت - یادت میره کارا رو خورد خورد save
کنی تازه خیالتم راحته که اگه برق قطع بشه - شرکت برق اسطراری داره ولی دیگه کف دستت رو بو نکردی ببینی که آبدارچی می خواد زودتر دو در کنه به خاطر همین تو ساعت اداری جارو برقی روشن می کنه فیوز میپره اون وقت همه کارات میپره دود از سرت میپره می خوای بری دونه دونه موهای سرش رو با موچین بکنی و کلی هوار هوار کنی - ولی از موی سفید اون پیرمرد خجالت می کشی اینو گفتم که بگم به قول شما {هیچ کس تنها نیس }همه آدما حتی با شرایط متفاوت کاری و روزمرگی آخرش هم یه نوع درد دارن- کوفتگی که بعدش یه فوت همه زحمتات رو میده دسته باد

خانم معلم آینده یکشنبه 11 تیر 1391 ساعت 13:39

لهجه افغانی دکترووو.......

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.