ساعت 7 از اتاق عمل بیرون اومدم خیلی روز گندی بود دارم از خستگی میمیرم خیر سرم امروز می خواستم درس بخونم الان رو به موتم . حالا جالب اینه که امروز به خاطر دسته گل هم بخشیم یه عمل سنگینمون که کنسل شد اونم به این خاطر که مریض بدون ok قلب اومده بود اتاق عمل خلاصه گفتیم تمومه که یه دفعه این استاد خدانشناس ما که معمولا تازه 3 بعدازظهر تشریف فرما میشن اومده اتاق عمل و یه ماستکتومی کردن تیم ملی همی جوری از کنار ورید ژگولر رد میشد میزدش خون ساکشن می کردیم . بعدشم که 3 تا مریض سرپایی آورد یکیشون بیچاره انقدر ترسیده بود دست منو چنگ میزد . دستشون درد نکنه یه لیپوم هم نمی دن به ما عمل کنیم ..کلا خیلی عمل دوس داره
یه دکتر با این همه وقت آزاد
تبریک میگم
والا!!!!!!!!!!!
یه خط درمیون نتی که ؟؟؟؟
اعتیاده دیگه چه میشه کرد
یه شب حالم بد بود، دل درد داشتم، آخرم معلوم نشد چه م بود... فقط یادمه یه رزیدنتی اومد بالای سرم، (از مهری که روی نسخه ام زد فهمیدم رزیدنته) برای معاینه دستشو گذاشت رو شکمم. سرد بود ولی آرامش بخش... میخواستم دستشو بگیرم همونجوری نگه دارم رو شکمم...
کاش تو هم آرامش بخش باشی واسه مریضات.
این دفعه ازشون می پرسم
این نیز بگذرد....
الهی آمین
دکتر احیانآ این اتندتون ، اختلال مخچه یا استیگماتیسم نداره.
خیلی باحال بود این ماستکتومی؛
آره احتمالا همینه