روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

این استاد دوست داشتنی

امروز بسیار روز خوبی بود سر صبح رفتیم بخش اول بسم الله که فلوی محترم رفت تو شکم مریضی که هممون رو سر کار گذاشته بود که حالا بماند بعدش رفتیم جلسه مورتالیتی بعدشم که چایی به ما ندادن آخر جلسه به این مستخدمه میگم یه چایی به ما ندادیا ..یه پوزخندی میزنه میگه ه" هفته دیگه دو تا بخور " فک کن ...و اما اصل داستان فرشته مهربون برگشت به ما گفت دسته گلای من شما مگه امتحان ارتقا ندارین برین درس بخونین نمی خواد اتاق عمل بیاین و از صبح ما تا الان داریم مثل جناب خر درس می خونیم ..به جون خودم راس میگم

نظرات 8 + ارسال نظر
بیتا چهارشنبه 21 تیر 1391 ساعت 01:50

بیخودی که لقب فرشته مهربون بهش ندادین
خداروشکرکه استاد به این خوبی دارین ..درسم میخونی

آیلین چهارشنبه 21 تیر 1391 ساعت 10:26

ببینم حتما باید گربه نره و روباه مکارم داشته باشید؟؟!!

ژاویز چهارشنبه 21 تیر 1391 ساعت 13:14

به مستخدمه می گفتید : تا حالا کدوم عاقلی نقد رو ول کرده چسبیده به نسیه کووو تا دو هفته دیگه...
چه استاد با حالی دارین خدا تعدادشون رو زیاد کنه

جرم شناس چهارشنبه 21 تیر 1391 ساعت 21:36 http://life-code.blogfa.com/

تو کانون بودم بعد دیر رسیدم...گفتن کاراموزای دیگه صندلیا رو پر کردن..رفتم تو سالن کشون کشون یه صندلی پیدا کردم..بعد این مستخدمه اومد پایین گفتم آقا بی زحمت کمک کن اینو بریم بالا تو جلسه...بعد تازه دستور هم ندادما تقاضا کردم...
پرو پرو تو چشم ذل میزنه میگه کمربند طبی به این بزرگی رو دور کمرم نمیبینی..جوونی خودت ببر این قرطی بازیا چیه دست که داری خودت...

گیس‌گلابتون چهارشنبه 21 تیر 1391 ساعت 23:59 http://architect-openeyes.blogfa.com/


باریک‌اللا! (با لحن هومن خلعتبری!)

good luck.

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 22 تیر 1391 ساعت 01:24

سانتاماریا پنج‌شنبه 22 تیر 1391 ساعت 02:01

نازی دکتر
ببخشید نتونستم جلو احساساتمو بگیرم

خوب بخونید

خورشید خانم شنبه 24 تیر 1391 ساعت 12:13 http://goorestanematrook.blogfa.com/

چه استاد خوبی دارید

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.