روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

چرخوندنمون

امروز دیگه آب پاکی رو ریختن رو دستمونو گفتن باید بخشاتونو عوض کنین . ما هم با گردن کج ، کار دیگه ای نمی تونستیم بکنیم . بعدش رفتم درمانگاه استاد نیومده بود من خودم مریضا رو میدیدم  . بعدشم که فرشته مهربون اومد و با هم مریضا رو دیدیم و 12 من رفتم اتاق عمل داشتم با اینا سر . کله میزدم سر کشیکای این ماه که آخرش هم به توافق نرسیدیم و در انتها یه عمل ماستکتومی خفن با استاد جنتلمن داشتیم که تا 7 و 30 طول کشید رسنا سر عمل داشتم چرت میزدم ..الانم در حال مرررررررررررررررررررررگم

نظرات 4 + ارسال نظر
علی شنبه 31 تیر 1391 ساعت 21:38

khaste nabashi. az marg dar omadi bego tatilat tabesoni key shoro mishe?

تعطیلاااااااااااااااااااات

سانتاماریا شنبه 31 تیر 1391 ساعت 21:48

دکتر یعنی باید بیمارستانتون رو عوض کنید یا تو همون بیمارستان بخشتون رو عوض کتید؟

بخش رو عوض کردیم

خانم معلم آینده یکشنبه 1 مرداد 1391 ساعت 00:15

ااااااااااااا!سلام دکتر.....
اومدید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟//
دلمون براتون تنگ شده بود!
خسته نباشید ما فک کردیم بعد امتحان رفتید بخوابید مثل اینکه کسری خوابم شدید!!!!!!!!!!!!
خدا قوت....

همچنان هم کسری خواب داریم

hala یکشنبه 1 مرداد 1391 ساعت 00:18

سلام
طاعاتتون قبول حق
دکتر یه چیزی؟
اینجا بیشتر بجای روزمرگی،
شما روز،مرگی مینویسین.
چراااا؟
[ببخشین نمیخواستم چیزی بگم ک خستگی تو تنتون بمونه ولی واقعا برام سوال شده بود. تواون وب انقد شاد و طناز (طنزپردار)، ولی اینجا خ غمگین و کلا نگاه متفاوت به بعدی دیگه از زندگی و شغل! ]

خوب من چن تا شخصیت دارم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.