روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

کلاً روز، روز درمانگاه بود

امروز هم ما تو دور بد شانسی بودیم یه مری داشتن عمل میکردن اول صبح فهمیدیم که باید بریم درمانگاه . استاد آرشیتکت فرمودند من خودم به خانوم دکتر زنگ میزنم اجازتو میگیرم بیای اتاق عمل و مثل اینکه توافق بین دو جراح حاصل نشدو ما همچنان گوشه عزلت در درمانگاه نشستیم و مریض دیدیم. بعدشم رفتیم اتاق عمل اونم ساعت 12 ظهر و تنها کارمون شد اِکارتور کشی . اونم سر یه عمل اُنکوپلاستی برست . بعدشم که باز عصر رفتیم درمانگاه. کلاً روز، روز درمانگاه بود

نظرات 5 + ارسال نظر
[ بدون نام ] چهارشنبه 25 مرداد 1391 ساعت 15:01

ﻛﺎﻣﻨﺖ ﻓﻮﻕ ﺧﺼﻮﺻﻲ :ﺩﻛﺘﺮ ﻣﻴﺨﻮﺍﻡ ﺑﺮﻡ ﺗﻮ ﺗﺮﻙ. ﻫﻤﻪ ﻭﺑﻼﮔﺎﺗﻮ ﻣﻴﺨﻮﺍﻡ ﺣﺬﻑ ﻛﻨﻢ . ﻣﻴﺪﻭﻧﻢ ﺧﻴﻠﻲ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺧﻮﺷﺖ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭﻟﻲ ﺧﺐ ﻗﺴﻤﺖ ﻧﺒﻮﺩ ﺍﮔﻪ ﺑﺎ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺗﺘﻮﻥ ﺑﺎﺯﻱ ﻛﺮﺩﻡ ﻣﺎ ﺭﻭ ﺣﻼﻝ ﻛﻦ

عرفان چهارشنبه 25 مرداد 1391 ساعت 16:29 http://dastforosh.blogsky.com

می شه ساده تر بنویسی آخه من تا تصمیم کبری بیشتر نخوندم!

پزشک طرحی چهارشنبه 25 مرداد 1391 ساعت 16:53 http://pezeshketarhi.blogfa.com

سلام . من یه مطلب به نام : پخته شدن گذاشتم . می شه هر وقت وقت کردین بخونینش ، نظر بدین . ممنونم . لطف می کنین
(میشه لطفا این نظر رو تایید نکنید ؟ ممنون )

مرضیه چهارشنبه 25 مرداد 1391 ساعت 22:44

این نظربالایی چقد خنده داره

مولود شنبه 28 مرداد 1391 ساعت 01:32 http://epizod3.mihanblog.com

اصطلاحاتو توضیحححححححححححححح بدیــــــــــــــــــــــــد
خعلی خوب میشه
واسه ما بیسواتا

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.