روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

جر و بحث با رزیدنت اطفال

اوایل صبح شنبس و 2 تا عمل هرنی تو لیست عملمون هستن. دیروز که جمعه باشه خوب شروع شد ولی.....

تا 12 صبح که یه زنگ هم نزدن 12 استاد " ژپتو " خودش زنگ زد و حال مریضا رو پرسید که همه خوب بودن بعدش فلوی محترم زنگ زد و حال و احوال و طی گفتگو ها با فلو فهمیدیم که دو تا رزیدنت جراحی قبلی قرار بود یه کشیک روز 4 شنبه بدن و مشترک با من وایسن ( طبق توافق قبلی با فلو) واسه اینکه من روز اولم هست و فلو هم مرخصیه به مشکلی بر نخوریم که خلاصه فهمیدیم دوستان پیچوندن. بعدش رفتیم یه سری به مریضای مشاوره قبل زدیم همه الحمدلله خوب بودن بعدش اومدیم پاویون که خیر سرمون بخوابیم یه نرس NICU  دم به دقیقه زنگ میزد مثل این پرنده تو ساعتای قدیمی میگفت ویزیت جراحی دارین هی بهش میگم مشاوره داره ؟ مریض جراحی شده ؟ بر میگرده به من میگه گفتن بهم بهتون زنگ بزنم من خبر ندارم گوشی رو میزاشت 10 دقیقه بعد انگار ضبط صوت گذاشته باشن پشت گوشی زنگ میزد همونا رو میگفت دیگه بار آخر ( چهارمین بار ) تند شدم باهاش و گفتم تا مشاوره نداشته باشه نمیبینم. خلاصه دوباره دیدیم بعد 5 دقیقه یه خانومه زنگ زد که من رزیدنتمو من 3 سال اینجامو . اصن این چه وضعیه و ..خلاصه اینور گوشی اون داد میزد این ور من...آخرش که دو تامون خسته شدیم فهمیدیم که نرسا عوض شدن کلا شرح حالی که به من میدادن اشتباه بوده وآتش بس اعلام شد . ولی خیلی اعصابم سر این قضیه به هم ریخت. نشستم واسه خودم فیلم میبینم. نخوابم بهتره تا 10 دقیق دیگه زنگ بزنن . تجربه این دو شب نشون داده تا 2 صبح حتما زنگ میزنن. پس بیداریم

نظرات 7 + ارسال نظر
پزشک طرحی شنبه 4 شهریور 1391 ساعت 01:19 http://pezeshketarhi.blogfa.com

وای دکتر دقیقا یاد اینترنی و شبای کشیکم افتادم ....
هنوز وقتی فکر میکنم به اون شبا ، فکمو دندونام به خاطر دعواها و بحث ها تو کشیکا درد میگیره...
واقعا درکت میکنم ...
خدایا کی این اوضاع می خواد درست بشه ؟ کی این دعواها و زور گویی ها تموم میشه ؟ کی میخواد بفهمه که بابا ماهم آدمیم ، ای همکارا اینقدر اعصابمونو خورد نکنید....
به قول یکی از هم کلاسیام ، دست خودشون نیست، مثل مریضی که سرما میخوره و علایمش شروع میشه و نمیشه جلوشو گرفت...اینا دست خودشون نیست...ناخوداگاه یه جریان که اتفاق می افته و اعصابمونو خورد میکنن...

آذین شنبه 4 شهریور 1391 ساعت 10:34 http://www.missalef.blogfa.com

دکتر با ضعیفه جماعت باهاس خوب رفتار کنی
فیلم خوب بود؟

آیلین شنبه 4 شهریور 1391 ساعت 11:55

تلخ بود

م شنبه 4 شهریور 1391 ساعت 12:01

منم بچه کوچیک دارم نمیذاره شبا بخوابم می دونم چی می کشی .

با چشم‌های باز شنبه 4 شهریور 1391 ساعت 14:47

ولی ولش کن. همون فیلم ببینی بهتره.

بیتا شنبه 4 شهریور 1391 ساعت 15:45

دانشجوی پرستاری چهارشنبه 22 آذر 1391 ساعت 17:14

سلام
یه چیزی رو باید بگم که:
تو سیستم درمانی ما هر کسی از دید خودش نگاه می کنه اما باید بگم که از اونجایی که نرس ها مسئول تمامی اتفاقات داخل بخش هستن خب طبیعیه که تمام مدت نگران مشاوره ها و ویزیت ها باشند. یکم بهشون حق بدید.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.