روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

به خانه برگشتیم

امروز دو تا مریض کوچیک داشتیم هم عمل کوچیک هم اندازه مریض . البته یه درس بزرگ هم امروز گرفتم همون دختر کوچولویی که مشکوک به انسداد بود و براش سی تی خواسته بودم . عمل شد و اینتوساسپشن درومد. کشیک اورژانس ( سال دویی ) هستم . از اون جای داغون اومدم  و برگشتم بیمارستان خودمون . با اینکه خسته بودم ولی تا در و دیوار بیمارستان رو دیدم انگار دنیا رو بهم دادن خیلی حال کردم. ولی چشمتون روز بد نبینه کلی مشاوره برامون گذاشتن. رفتم برای یه مریض hcv مثبت که رگ نداشت از سفالیکش رگ بگیرم که نشد. سال یکی هم کمک میکرد ولی نشد. در همین حین بودیم که سال دو زنان زنگ زد و با التماس گفت مریضش تو شوکه و بدویین بیاین شانس آورد همونجا بودیم رگ هم نداشت که براش cv line گرفتم و ....

خدا کنه بتونم تا صبح بخوابم باید 5 بیدار شم برگردم تو اون گوانتانامو

نظرات 3 + ارسال نظر
مهسا یکشنبه 5 شهریور 1391 ساعت 04:56

دکی الاناس که دیگه باید پاشی
امیدوارم که تونسته باشی بخوابی
بدو پر انرژی که لی لی پوت ها میخوانت
خدا به همرات

یلدا یکشنبه 5 شهریور 1391 ساعت 13:18 http://khaterestoon.blogsky.com/

من یه روزایی عاشق پزشکی بودم ... حالا هر وقت می خونم اینجا رو و گاهی که اصطلاحاتی می نویسید که نمی دونم چیه فضولیم گل می کنه می رم می گردم ببینم چیه !!! مثلا اینتوساسپشن ؟؟؟

پزشک طرحی دوشنبه 6 شهریور 1391 ساعت 11:28 http://www.pezeshketarhi.blogfa.om

خونه؟! بیمارستان خودمون ؟! ای روزگار....

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.