روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

شیرینی دادیم

دلمون رو برای همه هرنی ها صابون زده بودیم ولی یکیش از دست رفت و البت چه خوب شد هم که از دست رفت چون استاد " خفن" اومد همونو عمل کرد و ما یک نکته بسیار مهم را از ایشان یاد گرفتیم. خلاصه آخر ماجرای امروز این شد که با استدلال به اینکه هرنی زیاد عمل کرده ایم به ما گفته شد باید شیرینی بدهی و ما و یکی دیگر از رزیدنت های بی هوشی که ایشان هم شامل حال شیرینی دهندگان میشد جماعت را مسرور کردیم
تا ساعت 5 اتاق عمل بودم. یعنی شما حساب کنین از 9 دیشب رفتم اتاق عمل خودمون 4 صبح اومدم بیرون 7 صبح بیمارستان اطفال بودم تا 5 بعدازظهر...زندگی سگی رو شنیدین دیگه 

نظرات 6 + ارسال نظر
صالحه سه‌شنبه 28 شهریور 1391 ساعت 21:04 http://www.salehedavari.mihanblog.com

م سه‌شنبه 28 شهریور 1391 ساعت 21:26

زندگیت برای من که خیلی آموزنده ست. خدا بعضی ها رو سر راهمون قرار میده که یه چیزهایی رو یادمون بده .منظورم اصلا عشق واین حرفها نیستا. مثل یک چراغ چشمک زن تو یک جاده تاریک ومه آلود که راه رو نشون میده شما داری راه رو به من نشون میدی. نه میشناسمت و نه دیدمت خیلی جالبه نه ؟خواهش می کنم به من نخند. به خدا دیونه نیستم .

آذین سه‌شنبه 28 شهریور 1391 ساعت 22:39 http://www.missalef.blogfa.com

یادم باشه هر وقت از زندگی سگی خودمان خسته شدم بیام آرشیو اینجا رو بخونم!!!

با چشم‌های باز سه‌شنبه 28 شهریور 1391 ساعت 22:52 http://architect-openeyes.blogfa.com/

ما هم شیرینی خوردیم امروز. به مناسبت روز دختر تحویلمون گرفتن.

[ بدون نام ] سه‌شنبه 28 شهریور 1391 ساعت 23:36

خداییش وحشتناکه
با این وضع امیدوارم که کارتون رو موقع عمل درست انجام بدید و خستگی بیش از حد تاثیری بر کارایی تان نداشته باشد

parya چهارشنبه 29 شهریور 1391 ساعت 18:57 http://dr-parya.persianblog.ir

خوش بحالتون!منم میخام جراح بشم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.