روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

برگشتن از مرخصی

امروز پیروز مندانه از مرخصی برگشتیم و تا ساعت 6 و 30 دقیقه در خدمت اتاق عمل بودیم. هرنی عمل کردیم بعد یه ختنه داشتیم بعدش یه بستن کلستومی بود . بعدش یه مریض دیگه بود که پول ترو شد که بازم زحمت آزاد کردن استومیش رو بنده کشیدم. تا دلتون بخواد هم ازین ریزه میزه ها داشتیم . به سلامتی و مبارکی و میمنت امشب هم کشیک هستم تا الان که دستشون درد نکنه پشت سر هم دارن مشاوره میده . شام هم ماکارونی خوردیم که اصلاً جاتون خالی نباشه. ببینیم تا صبح چی میشه 

نظرات 2 + ارسال نظر
خانوم دکتر کوچولو شنبه 22 مهر 1391 ساعت 22:51

خستههههه نباشین آقای دکتر
آقای دکتر به جاش یه متخصص حرفه ای می شین! از همه جا براتون مریض می آد تا شما درمانش کنین
شب خوب و آرومییییی داشته با شین

سلام یکشنبه 23 مهر 1391 ساعت 01:39

آفرین دکترجان!
حالا ما میخوابیم، شما بیدار باش!
با این توصیفات شما باید شعر زمان کودکی مون اصلاح بشه:
(با همون ریتم پیش فرض بخونید)
شبا که ما میخوابیم
آقا جراحه بیداره
ما خواب خوش می بینیم
اون در فکر بیماره (خودتون اسم یکی از این عمل هاتون که به قافیه میخوره را بزارید)
آقا جراحه زرنگه
باند به مریض می بنده
ما از جراح می ترسیم
دور و برش نمیچرخیم
تا نکنیمش کلافه
اونم نکنه ما رو پاره

دکتر به عمرم شعر نگفته بودم که اینجا نصفه شبی، ساعت 1:40 بامداد قریحه شاعریم برای شما شکوفا شد!!

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.