روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

دعوام کردن :(

تازه از اتاق عمل اومدم. امروز اصلا قرار نبود که ما عمل داشته باشیم و بچه ها هم نیومدن منم به خاطر اینکه امروز کشیکم اومدم. حالا فک کن ما رفتیم اتاق عمل بعد یه دفعه اتند محترم اومد تو ...تا منو دید گفت « شما رزیدنت جراحی هستین » منم با ترس و لرز گفتم « آره » اتند محترم هم یه نگاه غضبناکی به بنده انداخت و فرمودند« شما که صبح مورنینگ نمیای. سر عمل هم نیا » و بعدشم گذاشت رفت. ما همین جور هاج و واج مونده بودیم که دو تا فلو های محترم که کنار من بودن گفتن « بی خیال دو دقیقه دیگه یادش میره . بمون» ما هم به توصیه ها عمل کردیم و با گردن کج تا آخر عمل موندیم. کلا فلو های خوبی داریم . یکیشون که مثل خودم اهل ادبیات و فیلم و موسیقی و ..کلی با هم گفتمان کردیم..امشب هم جفتمون کشیکیم. امیدوارم شب خوبی باشه

نظرات 6 + ارسال نظر
نوژین دوشنبه 13 آذر 1391 ساعت 16:54

چه اعتماد به نفسی داره بچم!!اهل ادبیات و...چه حرفای قشنگی.

رکسانا دوشنبه 13 آذر 1391 ساعت 20:07 http://iranbanooo.blogsky.com

پیش میاد دکتر
وقتی مورنینگ نمیرین همین میشه خوب !

sanaz دوشنبه 13 آذر 1391 ساعت 21:15

slmmmmmmmmmmmmmm man studentam
movafagh bashii

پزشک طرحی دوشنبه 13 آذر 1391 ساعت 22:39 http://pezeshketarhi.blogfa.com

ای بابا , چه بد اخلاق ...
من از اخلاق بد متنفرم .....

زردچوبه سه‌شنبه 14 آذر 1391 ساعت 10:38

خوب واسه خودت یارکشی می کنیا! حالا با فلوها رو هم می ریزی هان!

منصوره سه‌شنبه 14 آذر 1391 ساعت 18:50

شما اهل موسیقی و فیلم و ادبیات هستین؟؟؟ چه خوب...
اونوقت کی وقت میکنین به کارای دلخواهتون (ادبیات و فیلم و موسیقی) بپردازید؟؟؟

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.