روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

p.u پرفوره

درمانگاه فوق العاده شلوغ بود و کلی مریض بستری کردیم. بعدشم یه P.U پرفوره اومد که جناب سرهنگ گفت تا من هستم ببرینش اتاق عمل. کلی این در اون در زدیم با اتند بیهوشی حرف زدیم مریض رو بدون ok قلب نخوابوندن بعدش دیگه شانسی مشاوره قلبش انجام شد و مریض رو بردیم و عمل شد . عملش هم خیلی خوب درومد و جناب سرهنگ هم نیومد تو عمل و فقط نیگاه می کرد. سال دویی هم تصادف کرده بود و کلاً تو حال و هوای تصادفش بود. به شوخی بهش گفتم شانس ما رو نگاه اِد تصادفی بهمون دادن. اورژانس هم شلوغه ..تا بعد 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.