روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

مهمونی بازار

امروز تا الان که ازون روزای خوش کشیک بوده. صبحش که سال یک عزیز به خاطر اینکه به انتهای دورش رسیده بود و می خواست خداحافظی کنه رفت هندونه خرید و خلاصه آقا پاشا هم از راه رسید و املتی به پا کرد و ازون ور دوستان قلب به رهبری یه آدم با شرافتی کیک در دست به ما ملحق شدن البته داستان ازین قرار بود که اینا به خاطر یکی از همکارانشون که زایمانش نزدیک بود جشن گرفته بودن که با ما یکی شدن و خلاصه خوشی گذراندیم. بعدشم که دوستان رزیدنت تو پاویون مهمونی خداحافظی گرفته بودن که بنده و سال یکی در اتاق عمل مشغول دبریدمان بودیمو راستی امروزم بعد از مدت ها یه کات دان کردیم . صفا کردیم .خیلی وقت بود ازین کارا نکرده بودیم

نظرات 2 + ارسال نظر
[ بدون نام ] یکشنبه 1 اردیبهشت 1392 ساعت 10:13

خیلی بامزه می نویسی خوشم میاد...

جرم شناس دوشنبه 2 اردیبهشت 1392 ساعت 12:58 http://elen.blogsky.com

ااا چه جالب مامان منم قبل گرافت دبریدمان شد بنده ی خدا

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.