روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

جلسه پربار

امروز که به سلامتی دیر از خواب بیدار شدیم و نزدیک بود به جلسه مورتالیتی دیر برسیم. جلسه برگزار شد و وسطاش گفتن جلسه تعطیل و می خوان برن جلسه جراحی عروق. ما هم با جناب سرهنگ و سال 1 رفتیم بخش رو دیدیم که وسطاش از ممل ندا آمد که استادشون گفتن که رزیدنتا هم بیان. ما هم بدو رفتیم اونجا و دیدیم که اصلاً شروع هم نشده .لذا رفتیم ازین محصولات پزشکی دیدن فرمودیم و یه جایی یه کرم عسل تبلیغ می کردن که قابل خوردن هم بود( واسه زخم های دهانی هم استفاده می شد) خلاصه رفتیم جلسه و حقیقتا هم مفید بود وسطاش هم یه سوالایی از رزیدنتا منجمله خود من پرسیدن و ...اصل داستان خودکارایی بود که آخر جلسه برداشتیم

نظرات 6 + ارسال نظر
مریم پنج‌شنبه 23 خرداد 1392 ساعت 17:17

روزای پنج شنبه پرسنل بیمارستان صفاشو میبرن به بهانه نیم وقت بودن تایم کاریشون

سارا پنج‌شنبه 23 خرداد 1392 ساعت 19:40

سلام خاطراتت خیلی بانمکن
خوشمان آمد

سارا پنج‌شنبه 23 خرداد 1392 ساعت 19:40

سلام خاطراتت خیلی بانمکن
خوشمان آمد

zzzzzz شنبه 25 خرداد 1392 ساعت 16:56

kare bahalie!!!

zzzzzzz شنبه 25 خرداد 1392 ساعت 16:57

خیلی شغل باحالیه کاش منم جراح بودمممممممممممم






خوش به حالت.!

بیتا دوشنبه 27 خرداد 1392 ساعت 21:05

دکتر هنوز هم خودکارایی رو که بهتون میدن برمیدارین که

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.