روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

امان از دست این شوهرا

دیروز در کشیکمون خبر خاصی نشد و اتاق عمل هم نرفتیم. البته دو بار امداد آسمانی اومد ولی مریض جراحی نداشت. امروزم که یه کانسر کاردیا داشتیم. اول با استپلر زدیم آناستوموزش خوب نشد بعد دوباره با دست دوختیم. یه مریض از اورژانس آوردیم بخش با شک به انسداد. خانمه تو شرح حالش مشکوک میزد. یعنی آزمایشاتش نرمال بود عکس شکمش خوب بود علایم حیاتیش خوب بود. بعد دست به شکمش که میزدیم میگفت خیلی درد داره. نظر جناب سرهنگ این شد که برین تنهایی معاینش کنین. وقتی رفتیم تنها معاینش کنیم. دیدیم که شق و رق نشسته و داره با هم اتاقیاش داره گل میگه گل میشنوه. بعد رفتیم دوباره شرح حال گرفتیم. برگشت گفت این آقا شوهر سابقم هست و من ازش طلاق گرفتم و اصلا نمی خواستم هم بیاد اینجا و . . .خلاصه قرار شد تحت نظر بگیریمش و مرتب چکس کنیم. خودشم میگفت دردم بهتر شده. بهتر دیدیم که مریض رو تو شرایط الکتیو عملش کنیم تا اورژانس. یه کولونوسکوپی هم داره که مالیگننسی براش مطرح شده. اما باریوم انماش هم دیدیم خوب بود. یه چیز دیگه هم اینکه دیابتیه و چند بار هم عمل کرده. یعنی خدا به داد برسه با این همه چسبندگی. خیلی دلم می خواد ببینم چی در میاد
نظرات 1 + ارسال نظر
نفس یکشنبه 26 خرداد 1392 ساعت 18:45 http://gurestane-gham.blogfa.com

عجب روزگاری شده

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.