روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

درمانگاه شلوغ

کشیکیم. صبح که رفتیم درمانگاه و انقدر شلوغ بود که هر کی دلش می خواست میومد هر کی می خواست میرفت اصلا نظارتی نبود. تو این هاگیرواگیر یه خانومی بابای 90 سالش رو آورده بود تهش می گفت که من نمی تونم ازش نگهداری کنم شما بستریش کنین. در این حین هلی کوپتر امداد هم اومد و یه آقای 70 ساله رو آورده که تصادف کرده بود و قبلش هم دو نوبت CPR شده بود و توی اورژانس هم یه نوبت CPR شد و دیگه برنگشت. برگشتم درمانگاه و بقیه مریضا رو دیدیم و تو این وسطا یه شیرپاک خورده ای هم سوالای امتحان ارتقا ما رو اشتباهی به جای مدارک خودش برده بود. که سپردیم به دوستان اگه احیانا کسی برش گردوند به ما یه خبری بدن هرچند تجربه من میکه که چیزی که گم شد تو درمانگاه دیگه برنمی گرده. بعدشم که رفتیم پیش استاد برست. تا الانم که مریض عملی نداریم جز یه همرویید ترومبوزه. تا ببینیم تا صبح چی میشه

نظرات 2 + ارسال نظر
د یکشنبه 16 تیر 1392 ساعت 21:59

سلام شما مگر سرباز هستید؟لطفا این جناب سرهنگ رو معرفی کنید ..

sara سه‌شنبه 18 تیر 1392 ساعت 10:50

دکتر امتحانتون رو خوب دادید؟

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.