روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

معرفی به خیر گذشت

صبح با بی خوابی شدید ناشی از درست کردن پاور پوینت بیدار شدیم و رفتیم جلسه شکر خدا اساتید سر معرفی مریضا هم سوال میکردن از مجری برنامه و همین خودش نیم ساعت وقت رو گرفت. قرار بود من و پاشا معرفی کنیم به پاشا گفتم تو اول برو که دیگه به من نرسه بعد دیدم لپ تاپش رو نشون داد و اینکه هنوز در حال تایپ کردنه و کارش تموم نشده به قولی آب پاکی رو ریخت رو دستمون. خلاصه رفتیم بالا و استاد کبد هم فرمودن که به علت کمی وقت سریع بگم. که گفتیم وخیلی هم خبر خاصی نشد. بعدشم که پاشا معرفی کرد و تمام. رفتیم درمانگاه و بعدشم یه سر به اورژانس زدیم در خواب ناز بودیم که سال یک زنگ زد که مریض سودوسیست که عمل کردیم خونریزی داره. مثل برق رفتیم بخش. درن هاش هر کدوم حدود 100-150 سی سی خون داشت. تاکی کارد نبود تاکی پنه هم نبود. براش سوند گذاشتن ادرارش هم خوب بود. درن ها رو عوض کردیم. و منتظر ... امیدوارم ختم به خیر بشه

نظرات 3 + ارسال نظر
سحر پنج‌شنبه 20 تیر 1392 ساعت 16:54 http://purpirar.blogsky.com/

سلام
ختم به خیر میشه دکتر!
دکترهات ناجور بوده!
ولش کن اصلا
بی خیال
این وبلاگ رو برو تماشا کن!

منم کشاورز جمعه 21 تیر 1392 ساعت 13:46 http://imfarmer.blogfa.com

سلام
مطلبتون جالب بود

تشکر
موفق باشید

مریم شنبه 22 تیر 1392 ساعت 20:13

دکتر جان این توکل شما خیلی جالبه همیشه منتظر ختم به خیر شدنید ایشالا همواره ختم به خیر بشه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.