روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

دعوا سر تخت

امروز روز دل چسبی نبود. از اول با این شروع شد که فهمیدم یه رزیدنت حقیری مریضشو که تو بخش ما خوابیده و قرار بود که 5شنبه منتقلش کنه نبرده بخشش. بهش زنگ زدم و منو مطمئن کرد که مریض رو می بره. بعدش که راند بخش تموم شد و رفتیم درمانگاه. دیدم که چند تا مریضی که کارت دادم برگشتن و گفتن که bedmanagerبیمارستان گفته تخت خالی باید به مریضای اورژانس برسه. خلاصه اولی رو با تلفن فرستادیم کارش انجام شدو دومی هم خودمون پا شدیم رفتیم مقر آقای مسئول تخت های خالی با کلی جروبحث برای مریضامون تخت گرفتیم. بعدشم یه چرتی زدیم و ساعت 2 و 30 رفتیم کلینیک ویژه که ما زودتر از منشی رسیدیم. خلوت بود و مریضا رو دیدیم و بعدشم رفتیم پاویون تا همین چند دقیقه پیش که یه آپاندیس بردیم اتاق عمل و اینترنمون هم چون خیلی عشق اتاق عمل بود با خودمون بردیمش...امیدوارم تا فردا  همین آرامش ادامه پیدا کنه


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.