روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

مریض ترسیده بود

دیروز دو تا عمل بیشتر نتونستیم انجام بدیم اولیش که از همه سنگیم تر بود یه کانسر مری بود که گاستریک پول آپ شد بعدشم که یه راکسیژن برست بود. یه مریض هم سرپایی آخرا اومد که هم خودش رو اذیت کرد هم ما رو آخر هم با این توضیح که چرا اتاق عملتون اینجوریه و نفسم گرفت و دارم خفه میشمو ...گفت نمی خوام عمل کنم. امروز هم که تا الان خبری نبوده و فقط اول صبح یه مریض آوردن که دست راستش از مچ قطع شده بود. که کارش محول شد به سرویس ترمیمی و ارتوپدی. بعد از اون هم یه بیماری اومد که پاش بین سپر دو تا ماشین گیر کرده بود و از سه جا شکسته بود. نبض پوپلیته داشت ولی دیستال به اون دیگه نبض نداشت. 

چهار شنبه:
صبح فهمیدیم که دو تا آپاندیسیت تو اورژانس داریم و یکی هم مشکوک به آپاندیسیت و حامله تو بخش اورژانس زنان. ازون ور هم مریضی داشتیم با هماتوم طحال که افت Hb پیدا کرده بود و اولین مریض رو هم همین آوردیم و اسپلنکتومیش کردیم و بعد از اون هم یه کیسه صفرای لاپاروسکوپی آوردیم که رو تخت فشارش 23 بود و کنسل شد بعد از اون دختر جوون مشکوک به آپاندیسیت رو آوردیم و لاپاروسکوپی عمل شد. بعد از اون هم یه هرنی داشتیم و بعدش یه فیستول و یه آبسه پری آنال

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.