روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

پدری از ما به درآمد

خیلی وقت بود کشیک به این مزخرفی نداشتم. تا ساعت 3 صبح که گرفتار این گانگرن فورنیه بودم. بعدش هم که گفتن یه مریض GI bleeding مشاوره داریم . که خدا رو شکر این دیگه خوب بود. بعد صبح رفتیم ژورنال و بعدشم که با استاد جدید بخش به فرموده ریاست محترم بخش رفتیم راند اورژانس که از توش 3 تا عملی درومد همه هم 6 صبح به بعد ویزیت خورده بودن که ما هم هرچی در دل داشتیم نثار دوستان طب اورژانس کردیم. یکی ازین مریضا یه آقایی بود که 78 سالش بود و با تابلوی انسداد اومده بود. طبق معمول همه بیمارستان های تهران رو رفته بود و دیگه 6 صبح رسیده بود بیمارستان ما. خلاصه با فشار 7 و تاکی کاردی بردیمش اتاق عمل . اونجا هر کار کردیم نتونستیم براش سوند بزاریم . بعد تصمیم گرفتیم بعد از لاپارواتومی براش بزاریم. که تا لحظه آخر عمل یه قطره ادرار هم نداشت. خلاصه شکم هم انگار سیمان ریخته باشن توش خیلی چسبندگی داشت ( دو بار قبلاً عمل شده بود ) . دیدیم این جوری نمیشه زنگ زدیم استاد جوان بیاد سرعمل بالاخره از تجربیات ایشون هم استفاده کنیم. و استاد هم اومدن و ...ایشون هم نظر دادن که خیلی دستکاریش نکنیم و با بدبختی یه کلستومی گذاشتیم و فرستادیمش رفت آی سی یو. ته عمل باز زنگ زدن مریض GI bleeding که دیده بودین دوباره خونریزی داره رفتم ببینمش گفتم رفته آندوسکوپی. رفتم دنبالش تو آندوسکوپی که خوشبختانه خیلی شرایطش حاد نبود. بعد از اون هم هماهنگ کردیم رفت آی سی یو و فعلاً به قول خودمون تحت نظره. 
فردا هم کشیکم.خدااااااااااااااااا

نظرات 3 + ارسال نظر
شاید مرا دیده باشی پنج‌شنبه 5 دی 1392 ساعت 23:40

:(((( ای بابا.

من یه بار با مامانم رفتم که آندوسکوپی می‌خواست بره. همه چی رم تو مانیتور می‌دیدم. :( شاید اگه یه فیلم علمی تو شبکه چهار بود برام جالب بود ولی وقتی فکر می‌کردم که این داره تو مجرای گوارش مامانم می‌ره پایین خیلی حس بدی بود. دست خودم نبود دلم می‌خواست پاشم دکتره و پرستاره رو بزنم.
یه جوری با ترس دکترو نگاه می‌کردم انگار فهمیده بود. بعدش که تموم شد نگام کرد لبخند زد گفت تموم شد. ولی من هیچ دلیلی نمی‌دیدم لبخند بزنم.

اگه بمیرم هم تا آخر عمرم آندوسکوپی نمی‌کنم. شایدم نذارم کسای دیگه هم این کارو بکنن.

ما که دعا کردیم روزای هیجان انگیز و با حالی داشته باشید... ای بابا خدایا! این بود آرمان های ما؟!

شبتون بخیر.

سجود سبز محبت جمعه 6 دی 1392 ساعت 01:02

سلام. ببخشید ترجمه نکردم؛ حیفم اومد اصل متن رو نخونید.

“You have not lived today until you have done something for someone who can never repay you.”
― John Bunyan

خدا قوت. :)

Mahsa شنبه 7 دی 1392 ساعت 14:39

خسته نباشین..

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.