دیشب رفته بودم خونه یکی از آشنایان بعدش دیر شده بود حال نکردم برم خونه همونجا خوابیدم . دیر بیدار شدم . با هزار بدبختی تو این ترافیک خودمو رسوندم بیمارستان ساعت ۹ استاد زنگ زد به گوشیم که از چند تا از مریضا ازم سوال کنه . که ما فقط شرمندگی مونو ابراز کردیم و قرار شد من ببینمشون و سریع اطلاع بدم نتیجه این شد که همش داشتم ازین ور به اون ور میدوییدم . خلاصه بعدشم با استاژرها رفتیم درمانگاه . چند تا مریض دیدیم . بعدشم من رفتم اورژانس رو دیدم که خبری نبود . الانم اومدیم پاویون یه جوجی زدیم که البته اسمش جوجه بود فکر کنم یه مرغ بازنشسته بود از بس که این گوشتش سفت بود
یه سری جامونده هاد ارم که باید بنویسم
جمعه: گیر داده بودن که من برگردم بیمارستان یه عمل داریم بعدشم خودشون ۴ نفر بودن من بدبخت رو می خواستن بکشونن بیمارستان . که ختم به خیر شد
شنبه : قرار بود ما یه سی دی uptodate رو به استاد بدیم که یادمون رفت بعدش فهمیدیم کلی خجالت زده شدیم
یکشنبه : کلا خنده بازار بود اولا که من یه جا خواستم جَنَم جراحی به خرج بدم یه عربده کشیدم استاد ما و بقیه و من جمله خودم زهرم ترکید البته استاد محترم هم می خواست خفم کنه . یه جا هم این چیف ما انقدر چیز چیز میکرد کلی بهش خندیدم مثلا می گفت این چیز منو دیدین (ماشینشو) چیز استاد ج رو دیدین (کارت ویزیتشو) . شبش هم ما آنکال وایسادیم پدرمون درومد یه جا مجبور شدم 2 صبح برم بخش .
دوشنبه : یه مریض هرنی داشتیم که با سال 1 رفتیم یه جاش هم استاد اومد از فرمایشاتشون استفاده کردیم و چشتون روز بد نبینه یه جا استاد فهمید که مریض رو قبل از اینکه وسایل استفاده شده شو تو اتاق عمل بخره , مرخص شده قاطی کرد کلی همه مونو دعوا کرد . البته راست هم میگفت قیمت اون وسیله 2 میلیون بود واگه اون مریضه برنگرده استاد مجبوره خودش پولشو بده . خلاصه ازون ور هم سال 4 به سال 1 گیر داده بود که چرا حواست نبوده و مریض هم آی سی یو نداشت. بعدش یه چیز دیگه هم اینکه ما صبح 4 دقیقه دیر رسیدیم جلسه مورنینگ یکی از اساتید حسابی حالمونو گرفت
آقای ممل ۱ هفته مثل من قراره بره کلاس روش تحقیق و ۱ هفته از سعادت دیدار ایشون محرومیم امروز تو اتاق عمل یه مریض تیروئیدکتومی داشتیم که این تیروئیدش مثل سنگ چسبیده بود . بعدشم یه مریض سینوس پیلونیدال داشتیم که روش استاد برای بنده تازگی داشت و البته به سال یک ما رسید تا من
امروزمثل تراکتور عمل کردیم یه کیسه صفرای لاپاروسکوپی من سرعملش بودم بعدش یه کیسه صفرا باز رفتیم که بیشترشو من تنهایی رفتم آخراش که فهمیدیم تو کلدوک هم ممکنه سنگ باشه استاد هم اومد سر عمل . یه اسکیزوفرنی اومده بود که خودش گردنش رو بریده بود بازش کردیم به جاهای حساس آسیبی نخورده بود . الانم خوبه . منتظر یه مریضی هستیم مشکوک به ایسکمی مزانتر ۸۹ سالشه و مشکل قلبی هم داره