روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روز بد بیاری برای ما

امروز روز کیسه صفراهای داغون بود. اولی رو که با دوربین لاپاروسکوپ دیدیم و خمون اول هم قرار شد که بازش کنیم پر از چسبندگی بود و چند تا سنگ درشت داشت که یکیش اندازه یه گردو میشد. تا الان سنگ به این بزرگی ندیده بودم. د.میش هم که یه خانم خیلی چاق بود که با زحمت براش پورت گداشتیم و با چه مصیبتی این کیسه صفراش درومد بماند. هموستازشم  دلچسب نبود. کیسه صفرا کع درومد پر از سنگای ریز بود. بعدشم که یه بیوپسی برست داشتیم و بعدشم یه دبرید که بعد از مدت ها ما دستمون باز به cv line گذاری خورد. فردا هم باید بشینیم درس بخونیم.