یه کانسر آنتر معده داشتیم با استاد برست عمل کردیم. به یاری استاد استپلر گرفتیم و تایم عمل خیلی کوتاه شد و البته امیدواریم که مریض پولشو بعد بهمون بده. بعد از این هم یه خانم با آبسه رو عمل کردیم که متوجه شدیم سوچورهای عمل قبلیش آبسه شده و برای اولین بار و به مدد جناب سرهنگ یه تراک هم گذاشتیم که دستشون درد نکنه مریض رو هم خودشون معرفی کرده بودن و بد هم در نیومد. چون گروه مقابل دو تا تراک پشت سر هم گذاشته بودن که گویا خیلی دردسر ساز شده بود واسه همین استرس داشتم نکنه بد دربیاد که خدا رو شکر بد نشد. بعدشم یه excisional biopsy برست داشتیم که تودش خیلی بزرگ بود و در حد لامکتومی بود و چون مجبور شدن که مریض رو بیهوشی بدن و از یه طرف دیگه هموستازمون هم خوب نبود . سوچورهایی زدیم که خیلی مسائل زیبایی رو رعایت نمی کرد و عمل اعصاب خوردکنی بود
کشیکیم. صبح که رفتیم درمانگاه و انقدر شلوغ بود که هر کی دلش می خواست میومد هر کی می خواست میرفت اصلا نظارتی نبود. تو این هاگیرواگیر یه خانومی بابای 90 سالش رو آورده بود تهش می گفت که من نمی تونم ازش نگهداری کنم شما بستریش کنین. در این حین هلی کوپتر امداد هم اومد و یه آقای 70 ساله رو آورده که تصادف کرده بود و قبلش هم دو نوبت CPR شده بود و توی اورژانس هم یه نوبت CPR شد و دیگه برنگشت. برگشتم درمانگاه و بقیه مریضا رو دیدیم و تو این وسطا یه شیرپاک خورده ای هم سوالای امتحان ارتقا ما رو اشتباهی به جای مدارک خودش برده بود. که سپردیم به دوستان اگه احیانا کسی برش گردوند به ما یه خبری بدن هرچند تجربه من میکه که چیزی که گم شد تو درمانگاه دیگه برنمی گرده. بعدشم که رفتیم پیش استاد برست. تا الانم که مریض عملی نداریم جز یه همرویید ترومبوزه. تا ببینیم تا صبح چی میشه
به لحظات ملکوتی لیله الارتقاء نزدیک میشیم و باشد که رستگار شویم و ما را از دعای خیر خود محروم نکنید و امروز هم که به همت جناب سرهنگ نرفتیم بخش و کماکان در حال خوندنیم و امصب که تموم نمیشه و ...امیدوارم حالمون فردا همین ساعت خوش تر باشه
امروز روز کیسه صفراهای داغون بود. اولی رو که با دوربین لاپاروسکوپ دیدیم و خمون اول هم قرار شد که بازش کنیم پر از چسبندگی بود و چند تا سنگ درشت داشت که یکیش اندازه یه گردو میشد. تا الان سنگ به این بزرگی ندیده بودم. د.میش هم که یه خانم خیلی چاق بود که با زحمت براش پورت گداشتیم و با چه مصیبتی این کیسه صفراش درومد بماند. هموستازشم دلچسب نبود. کیسه صفرا کع درومد پر از سنگای ریز بود. بعدشم که یه بیوپسی برست داشتیم و بعدشم یه دبرید که بعد از مدت ها ما دستمون باز به cv line گذاری خورد. فردا هم باید بشینیم درس بخونیم.
کشیک دیروز که فوق العاده بود و خدا رو شکر کسی به کار ما کار نداشت فقط یه معاینه زیر بی هوشی داشتیم که یه خانوم با سرطان خون بود و درد ناحیه پری آنال داشت. امروزم که رفتیم بخش یکی از دوستان استاژر در حین معرفی مریض جو گیر شدن فرمودن که " یه خانومی هستن با درد شکم که البته تو معاینش من یه چیزی پیدا کردم که مطمئنم شما ندیدین..." اینم از داشنجوهامون. خدایا این حال خوش رو از ما نگیر. بعدش رفتیم اتاق عمل که باز هم همون قصه همیشگی مریض کنسل کردن بی هوشیا بود و مریض هم رفت شکایت کرد و مدیر فنی زنگ زد و خلاصه مریض عمل شد توده تیرویید بود . بعدشم که یه کیسه صفرا داشتیم البته به روش باز و بعدشم که یه آپاندیسیت داشتیم . سر بر بالش نگذاشته دیدیم یه سری مشاوره ها رو دارن به ما خبر میدن که اصلا روحمون هم خبر نداره البته 2 تاش زخم بستر بود و یکیش هم یه آبسه کبد که ما تو اورژانس 3 هفته قبل دیده بودیمش و مریض 80 ساله و در حال حاضر هم تنفس مصنوعی میگیره
امروز که اتاق عمل نداشتیم. با استاد لاپاروسکوپی یه راند انجام دادیم و بعدش رفتیم کتابخانه که یوم الله ارتقا نزدیکه