یکشنبه 7 مهر
صبح با زنگ تلفن پزشک عمومی اورژانس بیدار شدم. دیدم ساعت30 : 7. گفت یه آپاندیس دیشب اومده که کاراش رو کرده و نخواسته منو بیدار کنه و حالا تحویل بگیرم. پاشدم یه صبحونه سریع خوردم و رفتم اورژانس. دیدم پسر همون مریض انسدادی دیروز در اورژانس وایساده و تا منو دید گفت دکتر رضایت دادیم. برین عملش کنین. مریض مشکوک به آپاندیسیت رو معاینه کردم و گفتم آماده عملش کنن. بعد رفتم بخش دیدم حال پیرمرد خیلی خرابه و شکمش هم بزرگتر شده و دیسترس تنفسی هم داره. خلاصه سریع بردیمش اتاق عمل. خیلی بد حال بود. تو اتاق عمل و رو تخت دیگه همه چی تموم شده بود. نبض رادیال که نداشت و از رو نبض کاروتیدش میشد یه نمره واسه فشارش داد. تاکی کارد 120 تا و ... حالا جالب این بود دستگاه بی هوشی فشارش رو 13 نشون میداد. دکتر بیهوشی براش CV line گرفت و احیا و دوپامین و... دکتر بیهوشی که می گفت این الان میره. و رفت با همراهاش صحبت کرد. همراهاش هم انگار از تصمیم دیشبشون خیلی ناراحت بودن اصرار زیاد که حتماً عملش کنین. خلاصه با یه نبض فیلی فرم رادیال لاپاراتومی کردیم و یه ولولوس درست و حسابی درومد که حضار در مجلس انگشت به دهن شروع کردن به عکس گرفتن...خلاصه کنم با همه سرعتی که می تونستم داشته باشم یه کولستومی وهارتمنش کردیم و شکم رو هم سریع بستیم و گفتیم بره ICU نکته بامزه این بود که بیمارستان ICU نداره و باید بره یه بیمارستان دیگه اون سر شهر و از ICU اونجا پذیرش بگیره . خلاصه یه نیم ساعتی هم معطل تصفیه حساب و پذیرش اونجا . خلاصه مریض رو زنده فرستادیم رفت اون یکی بیمارستان. بعد از نیم ساعت سوپروایزر اون بیمارستان زنگ زد که مریض موقع ورود اکسپایر شده.
ساعت شده یک بعدازظهر مریض آپاندیسیت ما رو نمی خوابونن. می گن نیرو نداریم. هم تو مریض داری هم زنان 3 تا سزارین داره. باید یکی یکی عمل کنین. می گم خوب شما انقدر معطل کردین تا ساعت یک شد والا این مریض من که 2 ساعته آمادس. ازون ور هم متخصص زنان داره خون خونشو می خوره. باز دم دکتر بیهوشی گرم زنگ زد سوپروایزر گفت دو تا اتاق باید همزمان باشه نیرو بده اگه مشکلی برای این مریضا پیش بیاد مسئولش تویی. و در کثری از ثانیه نیرودار شدیم. آپاندیسه که دیگه نزدیکای پرفوره شدنش بود رو با سلام و صلوات در آوردیم وعصر هم دو تا بچه آوردن یکی با درد شکم و یکی هم پیشونیش زخم عمیق برداشته بود که می گفتن از پله ها افتاده سوچور کردم
طرفای شب هم یه زخم معده پرفوره اومد با دو تا آپاندیسیت. و در آخر هم یه خانم جوونی اومد با پارگی لب فوقانی خیلی زخمش بد جور بود. پرستارا کاراگاه بازی درآورده بودن می گفتن شوهرش زدتش. خلاصه اینو هم آوردم اتاق عمل و با یه کم sedation شروع کردم اول خط لب رو زدم که ظاهرش بعداً خوب در بیاد و بعدشم که چند تا سوچور با نخ ظریف. خیلی دلم به حال زنه سوخت. چهرش 20 سال از سن واقعیش پیرتر نشون میداد. کلا پدرم درومد
دوشنبه 8 مهر
صبح با دو تا آپاندیسیت شروع شد. و بعدش تا اومدیم سر برزمین گذاریم یه پریتونیت اومد. عکس ایستاده هم که مریض اصلا نمی تونست رو پاش وایسه..رفتیم اتاق عمل در قسمت دئودنوم زخمی داشتند که ترمیم و پچ امنتوم هم گذاشتیم روش. با حالش این بود تو همون حال پریتونیت و دقیقا یک ساعت قبل از انتقالش به اتاق عمل یه لیوان آب میوه تناول کرده بود. داشتیم میرفتیم لالا که پشت سرهم دو تا آپاندیسیت اومد. شکر خدا آقا بودن و لاغر کلی خوشحال بودیم که سر عمل اولیه یه دفعه نمی دونم چی شد پالس مریض افتاد و اومد رو 40 تا بی هوشی دوید سریع یه کارایی کرد و گفتن به خاطر اسپاینالش بوده. خلاصه دومی هم که تموم شد اومدیم بریم پانسیون که گفتن یه مریض با نامه اومده رفتم اورژانس دیدمش. یه آبسه آنال بود که دیدم دیگه جون ندارم اینو برای فردا نگهش دارم اینم بردمش اتاق عمل و در پایان باز موقع رفتن به استراحت از اون یکی بیمارستان زنگ زدن که مریض تصادفی داریم و باز طبق روتینشون حتماً جراح باید ببینه و در صورت ترخیص با مهر جراح ترخیص بشه. خلاصه منتظر شدیم راننده اومد رفتیم بیمارستام و تو راه نذر و نیاز که خدایا عملی نباشن که الحمدلله سُرومُرو گنده نشسته بودن اونجا که جفتشونم ترخیص و بالاخره ساعت 12:45 به بستر رفتیم
سه شنبه ۹ مهر
آف بودیم و کلا خواب
وای سرگیجه گرفتم
چه هیجان انگیز
از لحنتون به نظر میاد که از موقعیتتون تو شهر جدید راضی هستید!
سلام آقای دکتر
وقتتون بخیر، خدا قوت
با عرض پوزش، بجای تصفیه حساب باید بنویسید تسویه حساب!
یه خسته نباشید خیلی بزرگ
فکر کنم اونجا تخصص گرفتی تو اپاندیسیت ...روزی چنتا عمل کردی
همه عملها ظاهرا اپاندیسیت هستن!!
ولی زیادی سرتون شلوغه...
خسته نباشین واقعا