امروز با ژورنال کلاب شروع شد و 3 تا هم مقاله ارائه شد. بعد از جلسه خبر دارشدیم که استاد جوان بخش جدید به سمت " مسئول دستیاران " انتخاب شدند و بسی باعث مسرت خاطر ما شدند و خلاصه تا یک ماهی حداقل پارتی مون قطوره. بعدش با استاد جوان و استاد دیگر بخش روانه شدیم جهت ویزیت بیماران که مصادف شدیم با خیل زیادی از بیماران در لیست عمل که به قول استاد جوان « بیمارستان کانسر هم انقدر کیس نداره که ما الان تو بخش داریم ». بعد از اون مریض کله سیستیت حادی رو بردم اتاق عمل که دیابتی بود و وقتی بازش کردیم روجمون شاد شد چون هم به بد قلق بود ( به قول استاد chegher بود ) و هم اینکه سال دویی رو گفته بودیم بره دنبال بدبختیش دس کم داشتم. سال یکی هم که نمیشه ازش خیلی انتظار داشت
خسته نباشید. رزیدنت سال سومی کجا بود این وسط؟
سلام دکتر
تو وب گردیام با وبتون اشنا شدم
بعضی از خاطراتتونو خوندمممممممم
به دلنوشته های بانوی شرقی هم سری بزنید
سلام آقای دکتر.وقتتون بخیر و خسته نباشین
من 4روز پیش این وبتونو اتفاقی دیدم و با اینکه علاقه خاصی به پزشکی ندارم نوشته هاتون خیلی برام جذابه و باعث شده تو همین چن روز کلی اصطلاح پزشکی رو با سرچ تو گوگل یاد بگیرم و البته شخصیتای نوشته هارو بشناسم، مثل سرهنگ
تا الان 4 تا از وباتونو کشف کردم و آشنایی با روحیاتتون تو اون یکی وب اینجارو برام جذاب تر کرده
خلاصه اینکه از این به بعد خواننده پر و پا قرص وباتونم.
همیشه موفق و سلامت باشین.
با مزه نوشتید: دست کم داشتم!