10و7 بود که دیدم گوشیم زنگ خورد اینترتمون با گوشی سال یک زنگ زده بود که استاد اومده بدو بیا. رفتیم بخش و بعدش هم رفتیم آی سی یو. یکی از مریضامون بود که روز قبل تیروئیدش رو عمل کرده بودیم. استاد فرمودن که در حضور من اکستیوب کنبن. بعد که لوله رو خارج کردن مریض مشکل تنفسی پیدا کرد و استاد در کسری از ثانیه مریض رو تراک کردن. که اول صبحب کلی ادرنالین خونمون رفت بالا. بعد از اون استاد لاپاروسکوپی زنگ زدن که کجایین ما هم سریع رفتیم سر عمل که کیسه صفرای لاپاروسکوپی بود و جدا کردن از کبد به ما رسید بعد از اون هم یه تیروئید داشتیم که اونم اکسپلور عصبش خیلی مهیج بود و بعد از اون هم کیسه صفرای دوم رو آوردیم و اونم لاپاروسکوپی شد و دست آخر هم یه شستشو دبریدمان داشتیم
اگر سختتون نیست میشه یه کوچولو در مورد مشکل تیروئیدش بنویسید ممنون
سلام وعرض ادب...
چه هیجانی داشتید اول صبح...عالی بود.
واقعا چه استرسی اول صبحی .... اینه پزشکی ....
نجات در کسری از ثانیه ....تراک ....
حالا که این پست هاتون راجع به صبح بود و اینا یه شعرم از بچه محلمون نیما بگم:
صبح میخواهد از من
کز مبارک دمِ او آورم این قوم به جان باخته را بلکه خبر...
اینجوری.
salam...man ye kam dore intubation va bihushi gozarondam