نشسته بودیم تو پاویون که زنگ زدن گفتن سرهنگ باهات کار داره رفتیم اتاق عمل شاکی بود که چرا رفتی ..میگم آخه گفتن جا کمه ما هم رفتیم میگه نه تو نباید میرفتی کم مونده دیوونه بشم از دست این جماعت یکی میگه برو یکی میگه بمون ..خلاصه این وسطا مجبور شدیم ICU مریض رو هم جور کنیم و این وسطا هم 5000 تومن پول چایی هم از ما گرفتن تو این هاگیر واگیر سرهنگ و نگی هم یه مجادله ای داشتن سر این که سرهنگ گفته بود شرح عمل رو نگی مهر کنه نگی مهر نکرده بود بعدش ما رفتیم گفتیم ما خوره عمل هستیم چرا با ما اینکارو میکنن نتیجه این شد که به پیشنهاد سرهنگ ما رفتیم سر عمل پیوند کبد از یه مرگ مغزی خیلی باحال بود آخراش ما دست هم شستیم و با اساتید یه چنتا کاری رو هم به ما سپردن در کل با حال بود بعدشم رفتیم مریضای ICU رو با سرهنگ و نگی دیدیم که یه چیزی گفتن شاخ درآوردم مریض آنوریسم آئورت رو بردن حموم تو حموم arrest تنفسی کرده بیچاره هنوز نصف سبیلش رو صورتش مونده بود انگار وقت نشده بود کامل اصلاح کنه در ضمن امروز از ما تقدیر هم شد با مهر معاون آموزشی بیمارستان دکتر امین
ادامه مطلب ...
دیشب کشیک بودم نای نوشتن ندارم از یه طرف خستم از یه طرف خیلی حال کردم اول از همه بگم دیشب یه پسر با آپاندیسیت اومده بود که نگی گفت اینو تو باید عمل کنی و واقعا خیلی خوب آموزش میداد و شاید ٨٠ درصد کار رو من
ادامه مطلب ...دیشب با محمد رفتیم یه میوه فروشی نزدیک بیمارستان به مناسبت اینکه فرداشب قراره یلدا باشه یه هندونه خریدیم رفتیم تو بخش با همکاران محترم نشستیم خوردیم خیلی حال داد
دیروز کشیک اکتیو بودم و برای اولین بار یه cv line رو به تنهایی و بدون کمک گذاشتم بعدشم که عکس سینه مریض رو دیدم خیلی حال کردم البته دو تا مشاوره داشتم که اولیش رو که گفتم دومیش هم وقتی رفتم بالای سر مریض دیدم یه آنژیوکت صورتی ازش گرفتن و یه جورایی ضایع شدیم ..نکته قابل ذکر اینه که وقتی مشاوره رو آوردم نگی گفت اینا مال سال یکه برو انجامش بده ..خیلی ریلکس...
اگه خاطرتون باشه تو این پست نوشتم که یه سری همراه مریض چه جوری با ما بر خورد کردند روز قبل یکی ازین همراها اومد پیش من عذرخواهی بهش گفتم رفتارتون اصلاً خوب نبود و شما به جای تشکر از پرسنل بهشون توهین کردین و می تونستین با یه دسستتون درد نکنه حداقل یه تشکر خشک و خالی بکنین که جون مریضتون رو نجات دادند ...
خلاصه امروز که اومدم دیدم همون همراه مریض با یکی دیگه دو جعبه شیرینی آوردن و خلاصه به بهانه عید به پرسنل دادن بعدشم یکی دیگه از راه رسید با یه کارتون به چه گندگی از من گرفته تا همه پرستارا یه چای ساز هدیه داد ..من که غافل گیر شده بودم (چون اصلاً بهشون نمیومد ازین کارا بکنن) گفتم دستتون درد نکنه ولی من نیازی به چای ساز ندارم بعد دیدم یارو گیر داد خوب من براتون یه چیز دیگه میگیرم بعد که دیدم نه انگار خیلی تمایل داره یه هدیه بده گفتم نه منظورم اینه چرا زحمت کشیدین و ...
خلاصه اینم کادوی سوم ..اولیش یه کارت هدیه 30 تومنی بود دومی یه اسپری بود اینم سومی تو دو ماه بد نبوده
امروز کشیک اکتیو هستم و تا الان که خوب بوده یه ches tube رو تنها گذاشتم و سر گرد هم واستاد و نیگاه کرد البته اینترنمون دکتر کاظمی هم بهم کمک کرد ولی خیلی حال میده وقتی همه کاراشو خودت میکنی
شنبه کشیک بودم ازون کشیک های خفن بود آخر شب یه دختر 30 ساله رو آوردن که عقب مونده ذهنی بود و کلا 20 کیلو نمیشد با انسداد روده اومده بود اورژانسی رفت اتاق عمل و ازون جا که در این جور جراحی ها حتما ً باید آپاندیس مریض هم برداشته بشه رزیدنت ارشد ما هم این افتخار رو دادن به ما که تحت نظارت ایشون بنده آپاندیس مریض رو بردارم ولی به شرط اینکه هر کاری می خوام بکنم اولش بگم یعنی یه توضیح کوچولو. خلاصه خیلی حال داد و خستگی از بدنم رفت فکر کنم اولین سال یکی هستم که میزارن آپاندیس عمل کنم البته خستگی سال بالایی ها هم مزید بر علت شد قبلش یه معتاد رو بردیم اتاق عمل که معدش پاره شده بود همیشه آخرشم پوست رو میدن سال یکی بخیه بزنه ولی شنبه ازون شبا بود...خلاصه این اولین جراحی بود که بهم چسبید
امروز و فردا رو مرخصی گرفتم و می خوام فقط بخوابم دیشب هم رفتم عروسی یکی از دوستای صمیمیم به اسم اشکان خیلی وقت بود ندیده بودمش خیلی از بچه های قدیمی رو هم دیدم و خلاصه خیلی خوش گذشت بعضی هاشون تو این چند سالی که ندیدن بودمشون کلی عوض شده بودند تایماز یه 20 کیلو اضافه وزن پیدا کرده ناصر با بچش اومده بود یه پسر خیلی ناز داره ..خلاصه از وقتی رفتم بیمارستان یعنی از مهر تا الان بهم انقدری که دیشب خوش گذشت خوش نگذشته بود