صبح ساعت 4 ما رو بیدار کردن که مریض arrest کرده . ما هم بدو رفتیم بالا سر مریض ولی بعد از 40 دقیقه مریض expire شد . ما هم دست از پا دراز تر شروع کردیم به رفتن دیدیم سال یک بی هوشی شاکی داره میگه وقتی شما رزیدنت مقیم بی هوشی دارین چرا دوباره به سال یک زنگ میزنین . کلا این رزیدنته همیشه شاکیه .صبح هم که دوستان با زانو میومدم تو در بعد منو میدیدن که از خواب پریدم و با چهره متبسمی می فرمودن . اِ اِ اِ اِ...خواب بودی...پــَ نه پــَ
صبح که بیدار شدیم کیوون رو دیدیم قرار شد با هم و ممل و رضا بریم امتحان که ممل و رضا نیومدن ما با پارسا و کیوون دربست گرفتیم به سمت حوضه امتحان همچینم که رسیدیم امتحان شروع شد و در یه فضای کاملا دموکراتیک امتحان دادیم همه تو بغل همدیگه بودن ..خیلی خوب بود.لذت بردیم . کلا "وامرهم شورا بینهم "بود . بعدش وسطای جلسه به ما زنگ زدن که شما نمی خوای بخش رو ویزیت کنین که ما تازه یادمون افتاد اصلا بخش رو ندیدیم مثل قرقی بعد از امتحان اومدیم بیمارستان و دیدیم که استاد محترم در یک اقدام انقلابی خودشون ویزیت کردن و ما رو شرمنده خودشون کردن .بعدش رفتیم توموربرد و یه مریض معرفی کردیم و امروزم که آنکالیمو
دیشب که تا ساعت 2 و 30 صبح بیدار موندیم دنی رو هم نذاشتیم بخوابه دو تا مشاوره اورژانس براش گذاشتم یکیش که خیلی حالش خراب بود و اینتوبه شد و وصل به دستگاه امروزم که رفتیم درمانگاه یه 5- 60 تایی مریض اومده بود که ما یه دونه بیوپسی هم کردیم از شکم یه خانومی .توی مریضا یه آقای جوونی با خانومش اومده بود که به نظرم کانسر بیضه داشت . خیلی نگران بود . دلم خیلی سوخت خیلی جوون بود.....
فردا امتحان دارم .کمک ک ک ک ک ک ک ک ک
امروز آنکال بخشم تو خواب و بیداری بودم که موبایلم زنگ خورد گفتن مریض کد خورده مثل برق رفتم اونجا دیدم دنی وایساده داره CPR میکنه مریض یه پسر 15 ساله سرطانی بود که امروز عمل شده بود . 40 دقیقه ماساژ دادیم متاسفانه . . .
رفتیم اتاق عمل یه مریض داشتیم توده لگن با منشا معلوم نبود کجا بکن بکن بود و خلاصه با سلام و صلوات یه چیزی مثل هندونه درومد . بعد ازین یه BCT داشتیم وسطاش استاد گفتن از 10 نفری که امروز رفتن برای دفاع از پروپوزال خبر رسیده 7 نفر رد شده که ما چشامون گرد شد
بعدشم که یه تعبیه پورت بود که دوستمون رفت و ما بعدش اومدیم تو پاویون افتادیم ..
دیروز که خیر سرمون قرار بود روز خوبی باشه بسیار کشیک گندی داشتم یعنی دم به دقیقه این موبایل ما شروع میکرد به زنگ زده بعد مشکلات مثل آوار خراب میشد سرم خداییش سردرد گرفته بودم آخرین باری که بیدارم کردن رفتم نبض یه مریض رو بگیرم مثل آدم آهنی بالا سرش وایساده بودم از خودم می پرسیدم نبض آدما کجاشون بعد دیدم فایده نداره رفتم کلم رو گرفتم زیر آب یه کم از عالم خواب اومدم بیرون دوباره رفتم مریضه رو دیدم . بعدشم امروز قرار بود یه مقاله ارائه بدم وسط یکسری آدم گیر که خدا رو شکر که زحکمت گشوده شد در دیگری و جلسه تبدیل شد به یه جلسه دیگه و ما هم جیم و گفتیم خیر سرمون بخوابیم همچین که چش رو هم گذاشتیم دیدیم یکی چراغ رو روشن کرده داره آواز می خونه " تنبل همیشه خوابه جاش توی رختخوابه" داد زدم خاموش کن دیشب نخوابیدم ..بیچاره دوستم گفت ببخشین ببخشین نمی دونستم کشیک بودی و چراغ رو خاموش کرد و رفت . دقیقا 5 ثانیه بعد دیم برگشت باز چراغ رو روشن کرد عربده کشیدم مرتیکه مگه نمی گم خاموش کن اون لامصبو که دیدم یه صدایی گفت ببهشین آقای دکتر نمی دونستم خوابین ..بنده خدا خدمه پاویون بود که اومده بود اتاق رو تمیز کنه ..عذر خواهی به عمل آمد
امروز خیلی روز خوبی بود کلا عمل ها سبک و زود هم تموم شد نکات جالب امروز این بود که ما دیروز نوشته بودیم رو بورد اتاق عمل که " تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد" بعد همه شاکی شده بودن که این بامزه کیه که نوشته اینو مگه دکترا باید چه جوری نون بخورن سردستشونم خانم دکتر استاد بیهوشی بود خلاصه همکاران محترم به طرفة العینی ما رو فروختن . ما هم مثل مظلوما هی چش انداختیم کف زمین و هی گفتیم هدف خوشنویسی بوده و نه که ما بی جنبه ایم خواستیم بگیم خطمونم خوبه که اینجوری شد اصلا ایشالله درد و مرض این مملکت رو ورداره خوب شد؟؟؟
دیشب شب سختی بود چن تا مریض با هم بدحال شده بودن یکی که متاسفانه فوت شد .یکی دیگه هم که تا صبح دووم آورده ولی تخت خالی آی سی یو نداریم . فکر نمی کنم با این شرایط دووم یاره. یه ریز تا صبح هم زنگ میزدن .دیوانه ه ه ه ه ه ه شدم