طبق معمول در حال مرگم همون مریضه که رفتم براش chest tube گذاشتم وقتی رفتم عکسشو ببینم دیدم افت سطح هوشیاری داره و یه ABG براش فرستادم Pco2:103 یعنی بدو بدو کاراش رو میکردم زنگ زدم به بی هوشی ها یاشار بود اومد اول می خواست اینتوبش کنه بعد گفتیم به خاطر M.S هستش که زدیم چون دیدیم مردمکاش هم واکنش نمی ده خلاصه به اتند هم زنگ زدیم و شروع کردیم به نالوکسان زدن ..مریض ازین رو به اون رو شد
امروز(یکشنبه) کلاً داغون تمامم . صبح رفتم مریض انسدادی بدحال ....یه cv line براش گذاشتم . حالا این همراهاش وسط کار هی دم به دقه میان میگن چرا اذیتش می کنین . یعنی می خواستم خفشون کنم . بعدشم رفتیم اتاق عمل یه مریض داشتیم همانژیوم کبدی که پدرمونو در آورد تا 2-3 بعدازظهر سرپا بودیم . بعدش استاد آخر وقتیان مریض آورد و خلاصه دردسرتون ندم تا 8 اتاق عمل تشریف داشتیم بعدشم که آنکال بهش بودیم و یعنی دهن راه شوسه ( آسفالت مال یه دقیقشه ) بعدش در خدمت دوستان آقای ممل و البرز خان یه فست فودی زدیم و امیدوارم بزارن تا صبح بخوابیم یعنی همه ATP هامو دارم جمع میکنم اینا رو تایپ کنم
امروز که رفتیم ژورنال بعدشم ما یه مریض رو برداشتیم بوردیم تومور بورد معرفی کردیم . که خودمونم نفهمیدیم چی شد بعد استاد محترم رئیس جلسه کلی شاکی شد و فلوی محترم پرید وسط و به داد ما رسید و البته زیر گوش ما هم یه چیزی گفت که بعلت +18 بودن از ذکر آن معذوریم . لیست کشیکا رو هم واسه این ماه دیدیمو خلاص
ساعت 2 صبحه تازه از اتاق عمل برگشتم . یه دونه آپاندیسیت بود که خودم تنهایی رفتم .سال یک ما مونده بود تو اورژانس مثل اینکه مریضه کد خورده بود . تازه فهمیدم اِسکِراب ( کمک جراح ) خوب نعمته
دیروز کشیک خوبی بود یه آپاندیسیت داشتیم که ما وایسادیم بالا سر سال یکی عمل کرد . صبحم رفتیم یه مشاوره نوزادان جواب دادیم . رفتیم بخش و رفتیم ژورنالو . اُملتو . . .
امروز مثلا ما یه دونه مریض واسه عمل داشتیم و عمل اصلیمون به خاطر مشکلات قلبی بیمار لغو شده بود . صبح رفتم ویزیت دیدم مریضی که تنها مریض لیست عملمون بوده نشسته داره سیر صبحونه می خوره میگم آقا مگه نگفتن که نباید چیزی بخوری . میفرمایند که من هنوز از نظر روحی آمادگی عمل ندارم ..خداییش من از دست این جماعت چه کنم..خدایا مَنِه بِکُش...خلاصه دیدیم مریض نداریم فلوی محترم امر فرمودن زنگ زدیم پذیرش خبری نشده زنگ زدیم این ور اونور خلاصه دیدیم مریض نیست گفتیم اتاق عمل تعطیله خیر سرمون بشینیم درس بخونیم . تا اومدیم بار سفر ببندیم دیدیم زنگ زدن یه مریض پیدا شده تشریف بیارین اتاق عمل ...یعنی میخواستم 99 تا فوش بدم ...یه عملی هم بود که اصلا دلم نمی خواست برم خلاصه خیلی الافی بود . یعنی یه روزم نمیشه ما مثل آدمیزاد استراحت کنیم