امروز آنکال بخشم تو خواب و بیداری بودم که موبایلم زنگ خورد گفتن مریض کد خورده مثل برق رفتم اونجا دیدم دنی وایساده داره CPR میکنه مریض یه پسر 15 ساله سرطانی بود که امروز عمل شده بود . 40 دقیقه ماساژ دادیم متاسفانه . . .
رفتیم اتاق عمل یه مریض داشتیم توده لگن با منشا معلوم نبود کجا بکن بکن بود و خلاصه با سلام و صلوات یه چیزی مثل هندونه درومد . بعد ازین یه BCT داشتیم وسطاش استاد گفتن از 10 نفری که امروز رفتن برای دفاع از پروپوزال خبر رسیده 7 نفر رد شده که ما چشامون گرد شد
بعدشم که یه تعبیه پورت بود که دوستمون رفت و ما بعدش اومدیم تو پاویون افتادیم ..
دیروز که خیر سرمون قرار بود روز خوبی باشه بسیار کشیک گندی داشتم یعنی دم به دقیقه این موبایل ما شروع میکرد به زنگ زده بعد مشکلات مثل آوار خراب میشد سرم خداییش سردرد گرفته بودم آخرین باری که بیدارم کردن رفتم نبض یه مریض رو بگیرم مثل آدم آهنی بالا سرش وایساده بودم از خودم می پرسیدم نبض آدما کجاشون بعد دیدم فایده نداره رفتم کلم رو گرفتم زیر آب یه کم از عالم خواب اومدم بیرون دوباره رفتم مریضه رو دیدم . بعدشم امروز قرار بود یه مقاله ارائه بدم وسط یکسری آدم گیر که خدا رو شکر که زحکمت گشوده شد در دیگری و جلسه تبدیل شد به یه جلسه دیگه و ما هم جیم و گفتیم خیر سرمون بخوابیم همچین که چش رو هم گذاشتیم دیدیم یکی چراغ رو روشن کرده داره آواز می خونه " تنبل همیشه خوابه جاش توی رختخوابه" داد زدم خاموش کن دیشب نخوابیدم ..بیچاره دوستم گفت ببخشین ببخشین نمی دونستم کشیک بودی و چراغ رو خاموش کرد و رفت . دقیقا 5 ثانیه بعد دیم برگشت باز چراغ رو روشن کرد عربده کشیدم مرتیکه مگه نمی گم خاموش کن اون لامصبو که دیدم یه صدایی گفت ببهشین آقای دکتر نمی دونستم خوابین ..بنده خدا خدمه پاویون بود که اومده بود اتاق رو تمیز کنه ..عذر خواهی به عمل آمد
امروز خیلی روز خوبی بود کلا عمل ها سبک و زود هم تموم شد نکات جالب امروز این بود که ما دیروز نوشته بودیم رو بورد اتاق عمل که " تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد" بعد همه شاکی شده بودن که این بامزه کیه که نوشته اینو مگه دکترا باید چه جوری نون بخورن سردستشونم خانم دکتر استاد بیهوشی بود خلاصه همکاران محترم به طرفة العینی ما رو فروختن . ما هم مثل مظلوما هی چش انداختیم کف زمین و هی گفتیم هدف خوشنویسی بوده و نه که ما بی جنبه ایم خواستیم بگیم خطمونم خوبه که اینجوری شد اصلا ایشالله درد و مرض این مملکت رو ورداره خوب شد؟؟؟
دیشب شب سختی بود چن تا مریض با هم بدحال شده بودن یکی که متاسفانه فوت شد .یکی دیگه هم که تا صبح دووم آورده ولی تخت خالی آی سی یو نداریم . فکر نمی کنم با این شرایط دووم یاره. یه ریز تا صبح هم زنگ میزدن .دیوانه ه ه ه ه ه ه شدم
امروز ما سر عمل پرولاپس رکتوم که قرار بود عمل دلورم براش انجام بشه ولی شرایط جوری شد که کامل انجام نشد. خلاصه دفعه اولی بود که این عمل رو می دیدم و برام آموزش بود . بعدش یه مریضی داشتیم که دستش رو قطع کرده بودن به علت ابتلا ه ملانوم که خیلی هم پیشرفته بود و کار خاصی نتونستیم براش انجام بدیم و فقط یه بیوپسی مجدد از یه توده مشکوک گرفته شد بیچاره خانمش وقتی فهمید کاری نمیشه براش کرد خیلی حالش بد شده بود . هنوز عمل تموم نشده به من زنگ زدن که مجبورشدم با مریض برم سی تی آنژیو و بعدش یه مریض داشتیم که نمیزاشت براش NG بزاریم که خلاصه با توضیحات کامل همراه با چاشنی تهدید طبق توصیه استاد راضی شد و با زحمت براش گذاشتیم
امروز رفتیم اتاق غمل و کلا من سر یه عمل بیشتر نبودم که اونم تا ساعت 3 طول کشید یه کانسر سیگموئید بود که ماشالله به زمین و زمان چسبیده بود و تا زه می خواستن متاستازکتومی کبد هم بکنن که اوضاع رو که دیدن بی خیال شدن . بعدش من کشیک امروز اورژانس هم بودم اجازه گرفتم رفتم مشاوره جواب دادن که همراهای مریض جلوی در گیرم انداختن خلاصه با زبون بی ربونی گفتم جه اتفاقی افتاده