روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

یه روز داغون کننده

امروز که دیگه نمیشه گفت دیروز کلا ما نقش این کارگرهای افغانی رو داشتیم بازی میکردیم . یک(yak بخوانید) پدری از ما درومد که وقتی ساعت 4 اومدیم افتادیم تا ساعت 8-9 مثل جنازه افتاده بودیم . خدا از سر تقصیراتشون نگذره همه مریضا رو باید تو این هفته عمل کنیم . ای خدااا . امروز سر یه عمل اسپلنکتومی بودم  و یه مریض با سودوآنوریسم که شریان ایلیاک رو کنترل گرفتیم و فمور هم دل و رودش رو بیرون ریختیم کلا آقای معتاد بد جوری خودش رو داغون کرده بود . خلاصه تنها ligate شد و بس حالا جالبش اینه رزیدنت داخلی زنگ زده میگه این پاش که عمل کردین نبض نداره ها . گفتم خسته نباشین

امتحان هم دادیم

الان از امتحان داریم بر میگردیم موقع رفتن 5 نفر چپیدیم تو ماشین پاشا موقع برگشتن هم انگار نه انگار بهش محل نذاشتیم باز 5 تایی دیدیم کیوون داره میره چپیدیم تو ماشینش . پاشا داد میزد ای آدم فروشا . بعد ما همه نیشمون باز بود . شیشه رو هم ندادیم پایین که اصلا ..ازینا...
امتحان هم که کلا نمی دونم چیکار کردم جرات تصحیح کردنشم ندارم . بی خیال ..

بازم امتحان

جونم براتون بگه که امروز چیف ما مریض احوال بود و کلا اعصاب مصاب نداشت ما هم آسه میرفتیم که شاخ نخوریم . کلا عمل ها خلاصه شد به یه کله سیستکتومی و بشور بساب ( دبریدمان ) مامان اتاق عمل هم یه سری از دست ما ناراحت شد که رفتیم از دلش درآوردیم . کلا روز مزخرفیه. البته علت اصلیش اینه که فردا امتحان دارم

شریان ligate شد

امروز کشیک اورژانسم صبح که با استاد لاپاروسکوپی رفتیم درمانگاه بعدشم ما مرخصی قبل از موعد گرفتیم و بسیار خوش به حالمان شد . 1 ساعت پیش یه خانوم رو آوردن که موقع خونه تکونی دستش رفته بود تو شیشه و شریان اولنارش قطع شده بود من که دیدمش با فشار سنج خونریزیش رو کنترل کرده بودن . زخمش رو که باز کردیم تا معاینش کنم خون جت کرد بیرون خودمو چند نفر اون ور تر هم خونی مالی شدن . چون محل بریدگی به مچ چسبیده بود با مشورت سرویس ترمیمی . ligate شد و به سرویس اونا منتقل شد . اولین بار بود که اینکارو میکردم

اولین تراکئوستومی

امروز برای اولین بار یه عمل تراکئوستومی دیدم و کمک استاد هم بودم خیلی حال انگیز بود البته قبلش ما رو فرستادن تومور بورد که انقدر آدم کت و کلفت اونجا بود هیشکی ما رو تحویل نگرفت شانس آوردم استاد قبلیم اونجا بود و گفت ایشون هم می خواد مریض معرفی کنه و الا همه داشتن میرفتن

شکم وا میکنیم دس تنها

امروز برای اولین بار یه توده دیستال پانکراس دیدم که به طحال هم چسبیده بود . اخر هم طحالش برداشته شد . بیمار یه خانم ناشنوا بود که خیلی هم مظلوم بود و همه هم هواشو داشتن . من سر این عمل بودم که استاد اومد سر عمل چون قبلش سر یه عمل لاپاروسکوپی رفته بود که انگار کیسه صفرا پاره شده بود و سنگاش ریخته بود تو شکم و استاد اعصاب نداشت . راستی برای اولین بار هم ما دس تنها یه شکم رو باز کردیم که البته شکم که چه عرض کنم در حقیقت گود برداری میکردم و ۳ متر رفتیم پایین تا رسیدیم به داخل شکم . یه بیوپسی لنف نود اینگوینال هم داشتم که چون خیلی لاغر بود همش می ترسیدم شریانشم بزنم

آموزش آپاندیسیت

5 شنبه گذشته یه مریض آپاندیسیت داشتیم که افغانی بودش و اولین عملی بود که من آموزش به سال یکی مون می دادم . خیلی با حال بود . امروز یه مریضی داشتیم کنسر معده و از آشناهای استاد بود و ته عمل هم ما برای اطمینان خودمون آنکال وایسادیم تا هوای مریضه رو داشته باشیم . تا الانم که الحمد لله خوبه یه مریض رو هم استاد گفت بریم با هم ببینیم که خانوم همکلاسی استاد بود و خود خانمه هم پزشک بود و مبتلا به سرطان . امیدی به زنده موندنش نبود

یه آپاندیسیت با یه پپتیک اولسر پرفوره

دیشب یه مریض آپاندکتومی داشتم . غریب و تنها رفتم عملش کردم . بعدش یه پپتیک اولسر پرفوره داشتم که ممل اومد کمکم. ولی خیلی بد حال بود . هنوزم بد حاله .سال یک محترم هم براش CV line گذاشته بود  که نوموتوراکس هم کرده بود . تا 4 و 30 بیدار بودیم بعدشم امروز رفتمیم امتحان osce  که رو دور بدشانسی بودم تروما وقت کم آوردم . خیلی حالم گرفته شد . یه آیتم هم مجبور شدم منتظر بمونم . ظهر اومدم خوابیدم تا الان . داغونم

آهنگر بدبخت

امروز خیلی روز بدی بود دیر رسیدم به بیمارستان بعد از جلسه مورنینگ رفتم اتاق عمل این سال یکی خیر ندیده مریض یه استاد دیگه رو به جای استاد امروز فرستاده بود اتاق عمل استاد هم گُل به شما و ... به بنده و سایرین بالاخره ما معنی دقیق " گنه کرد در بلخ آهنگری" رو فهمیدیم . خلاصه یه عود سارکوم داشتیم که استخوان کتف مریض البته تکه ایش رو با تومور برداشتیم . یه مریض هم اومده بود با یه توده بافت نرم تو ناحیه باسنش که یه چیزی تو مایه های شلغم بود و غلفتی درومد و بعدشم ما پس فردا امتحان داریم خدا به خیر کنه

جانمان دارد در می آید

دو سه روزیه رو دور بد شانسی هستم . روز 5 شنبه که آمکال وایسادم . کلی پدرو درومد . بعدشم روز جمعه که کشیک اورژانس بودیم از صبح ما رو با یه مشاوره اطفال بیدار کردن . مریض بخشمون هم انسدادپیدا کرده بود همراهاش رضایت به عمل نمی دادن . وقتی هم میگفتیم امضا بدین نمی دادن . با چیف و ممل دعواشون شد . نیروی انتظامی اومد یه فیلمی داشتیم خلاصه قضیه حساس شد و استاد بنده خدا خودش از اون سر شهر پاشد اومد و مریض رو عمل کردیم و یه توده سرطانی به احتمال زیاد درومد . و شانس آوردیم که خود استاد بود و همراهای مریض هم دیدنش و الا دودمان مارو به باد میدادن . امروزم عنقریبه که جونم درآد . با استاد یه هرنی اینسیژنال رفتیم و یه انسداد و یه دبریدمان و یه تیروئید و ..دوستان اتاق عمل دیگه می خواستن سر به تن ما نباشه . 4 شنبه هم امتحان دارم هیچی نخوندم