روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

جر و بحث با رزیدنت اطفال

اوایل صبح شنبس و 2 تا عمل هرنی تو لیست عملمون هستن. دیروز که جمعه باشه خوب شروع شد ولی.....

ادامه مطلب ...

مشاوره هاااااا

امروز دهن بنده رو به صورت جاده شوسه درآوردن یعنی کم مونده برم همراهای مریضا رو هم ببینم . چپ و راست دارن مشاوره میذارن 90 درصدش هم اصلا اندیکاسیون نداره . حالا جالبه اینه که یه مریض رو براش مشاوره گذاشتن جهت کشیدن نمونه مایه ریه برای بررسی آزمایشگاهی . بعد که مریض رو دیدم نتیجه این شد که برای مریض chest tube  گذاشتم. یه دختر افغانی 11 ساله بود . ولی خداییش شانس آوردم خوب بی حس شد . یه بارم آخ نگفت . اینجا تو پاویونم که انگار مناطق زلزله زدس . کلا غذا پیدا نمیشه. ظهر ساعت 1 اومدم میبینم هیچی پیدا نمیشه . از مسئولش پرسیدم غذا نمیارن . برگشته میخنده میگه دکتر اینجا همه دو تا دو تا می خورن...یعنی من موندم این آشغالایی که اینا میدن و من فقط دو تا قاشقشو می خوام بخورم که دل ضعفم از بین بره، اینا چه جوری میخورن..از طرف دیگه هم چون سال یکی های اطفال تازه اومدن،  سال دویی ها نمیان مریضا رو ببینن سال یکی هم که چیزی بلد نیست نتیجه این میشه که هی مشاوره میدن.خدایا آخر عاقبت ما رو ختم به خیر کن

اولین روز بخش اطفال

اول از همه تشکر میکنم از همه دوستانی که منو مورد لطف خودشون قرار دادند و روز پزشک رو تبریک گفتن. خوب حالا بریم سراغ اتفاقات امروز ...
واسه این که هر جور حساب کردم با خودم دیدم خیلی تو راه می مونم ساعت یه ربع به ۶ بیدار شدم و اومدم بیمارستان جدید. خیلی کوچولو و نقلیه اولش تو ذوقم خورد. بعدش رفتم پاویون که بچه های کشیک قبلی رو پیدا کنم و ازشون راهنمایی بگیرم دیدم جا تره و رزیدنتی در کار نیست فلوی محترم هم که مرخصی، لذا رفتیم بخش و اونجا حودمونو معرفی کردیم و بعدشم رفتیم اتاق عمل و یه استاد مسن و دوست داشتنی رو دیدیم که اسمشو میخوام بزارم "پدر ژپتو" . نمی دونم چرا ولی احساس کردم خیلی مهربون و دلسوزه . خلاصه رفتیم با استاد بخش رو هم دیدیم و بعدش فهمیدیم دو تا عمل هم دارن . اولیش که یه هرنی دو طرفه بود( فتق ) که یه سمتش رو اول استاد رفت و بعدش هم اون سمتش رو من رفتم . بعد از اون استاد دیگه اومد که شنیدم عملای خیلی خفن میکنه و با یه لباس اتاق عمل خیلی خشکل made in اون ور آب اومده بود اتاق عمل که می خوام اسمشو بزارم استاد " خفن " . با این استاد هم یه عمل جراحی انگشت اضافه داشتیم . که عمل کوچولویی حساب میشد و خیلی کار نداشت. بعدش یه نی نی رو آوردن که براش رگ بگیریم و نکته باحال این بود که کاتتر 22 تو کل بیمارستان پیدا نشد و لذا عمل هم موفقیتی نداشت چون ما کاتتر بزرگتر داشتیم که تو رگ بچه نمیرفت. خلاصه با همت خبره های اتاق عمل عجالتاً رگی براش گرفتن. بعدش گفتن مشاوره داریم رفتم اورژانس یه بچه 7 ساله بود با دل درد. معاینش کردم دیدم آپاندیسه به پدر ژپتو زنگ زدم گفتم . گفت بفرستش سونو گرافی که سونو هم تایید کرد و اومد اتاق عمل و پدر ژپتو  وایساد جلوی من کمک و من عملش کردم . اولین بار بود که آپاندیس بچه عمل می کردم و خیلی هم برام سخت نبود. البته خداییش خیلی خوش دست بود و خیلی هم آپاندیس هرکولی داشت جوری که استاد خودشم تعجب کرد و گفت دوربین منو بیارین و ازش عکس گرفت. بعدشم یع دو تا مشاوره کوچولو و اومدیم کلید پاویون رو گرفتیم و در حال حاضر ذوق رده هستیم که در اتاقمون کامپیوتر و اینترنت های سرعت هم داریم و اینجا بیمارستان است صدای کیبورد ما را از اتاق رزیدنت جراحی می شنوین