روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

چیزی به ما نرسید

امروز یه عمل معده داشتیم با " آرشیتکت " و ازونجایی که کلاً عمل دوست داره طبعاً به ما چیزی نرسید بعدشم که یه توده شکمی داشتیم که دیدیم بازم قراره داستان تکرار بشه ازون ور هم دوست و هو دوره ای عزیز هم بود گفتیم دو تایی که دیگه سر عمل نمیریم واسه همین من آف شدم اومدم بیرون شرح عمل نوشتم . در چند روز آینده قراره یه ویپل داشته باشیم

سلسله بی هوشی ها

الان که دارم مینویسم هنوز مریض هرنی رو نخوابوندن . مریض کامپلیکه ای هستش تازه از دیالیز اومده سال 2 بی هوشی زنگ زد به 3 بعد سه اومد زد به چار حالاهم سال 4 داره با استادشون حرف میزنه معلوم نیست کی بخوابوننش. آپاندیسیته خیلی زود تموم شد . خواااااااابم میاد 

اینشتین ها

امروز اتاق عمل نداشتیم و مثلا قرار بود که ما در استراحت باشیم ولی دیدم چه کاریه آخه بریم اقلا این لاگ بوکمون رو بنویسیم و یعنی 3 ساعت نشستیم هی زُل زدیم تو این دفتر آمار اتاق عمل مگه تموم میشد. خلاصه تا مرداد رو نوشتم و بقیش رو بی خیال شدم امروز هم که کشیکم . رفتم یه مشاوره جواب بدم دوستان داخلی برای یه مریض با لنفوم مشاوره گذاشتن با احتمال آبسه پری آنال .بعدشم ته مشاوره نوشتن لازم به ذکر است معاینه نکنین و پروسیژر هم روش انجام نشه. یعنی کم مونده بود من شاخم در بیاد خوب مرد حسابی دیگه برای چی مشاوره میدی . تازه نوشتیم که باید بیاد اتاق عمل معاینه بشه زحمت کشیدن گفتن نه اصلا لازم نیست . فردا اساتید ببیننش..یعنی من موندم با همچین موجوداتی باید چی کار کرد.سال یک هم خبر داده که یه آپاندیسیت با یه هرنی اینکارسره داریم . 

در حق ما می خواستن ظلم کنن

امروز اول از همه یه عمل تیروئیدکتومی داشتیم با استاد آرشیتکت ، که علیرغم تصور یه جاهاییش رو به ما هم دادن ولی کلا از پِلَنِ عمل خوشم نیومد . بعدش یه بازسازی برست داشتیم با خانم دکتر خوبه که اومدیم سر عمل نقاشیاش پاک شده بود بنده خدا سر درگم شده بود سر عمل . بعدشم که یه برداشتن لنف نود بود . از یه طرف دیگه امروز داشتن برای ژورنال برنامه ریزی میکردن قرار شد گرئه فعلی ما بده که چون ما داده بودیم از منشی ریییس بخش تا خانوم دکتر خوبه کلی بحث و حرف و حدیث و نهایتا هم قرعه کشی کردیم تا گروه بعدی پیدا کنن . خداییش فک کن ما دو بار مقاله بدیم بعد 2 تا گروه دیگه هستن که اصلا نداده باشن . با شکری و مهری هم سر این داستان مسجد نشستیم کلی حرف زدیم که ازین پس هواسمون باشه
یعنی خودم هلاک این رمزی نوشتنمم

دختر بیچاره

دو تا عمل داشتیم اولی که یه دختر 24 ساله بود که مورد لیپوسارکوم بود بنده خدا 2 دفعه هم قبلا عمل شده بود و این بار سومش بود . شکمش پر از توده بود همه رو تقریباً برداشتیم ولی همه هم مطمئن بودیم دوباره عود میکنه همه تو اتاق دلشون براش میسوخت . بعد ازین یه عمل دیگه داشتیم که یه آقای مسن با عود ملانوم بود . فردا معلوم نیست عمل داشته باشیم

استاد

امروز آنکالم . صبح رفتیم اتاق عمل و هنر دست مرد افسانه ای جراحی رو دیدیم بعد ما که وایساده بودیم کنار ایشون چون اولین بار بود که ایشون رو از نزدیک میدیدیم کلا هول شده و سوتی فراوان میدادیم و خلاصه . عمل هم تیرئید بود و بسیار شیک و زیبا تموم شد . بعدشم که یه پورت خواستیم بزاریم پدر صاب بچه درومد آخرشم خود استاد اومد سر عمل و تمام امیدواریم بگذراند ما تا صبح دمی بیاساییم .

نی نی ، پی پی نداشت

ساعت 1 صبح امروز ما رو از خواب بیدار کردن که یه نوزاد دو روزه پی پی نداره . خلاصه از این سر دنیا پا شدیم رقتیم تا اون سر دنیا و یه مریض یه وجبی رو ویزیت کردیم و ازون ور هم چیف محترم رو بیدار کردیم مریض رو بهش معرفی کردیم خلاصه تا اومدیم دوباره بخوابیم شد ساعت 2 و البته الحمدلله تا صبح یعنی الان که داریم تایپ میکنیم کسی ما رو بیدار نکرد 

جنگ در دو جبهه

امروز ما در دو جبهه کشیک هستیم از صبح هم همینجوری دارن مشاوره میدن . یعنی دیگه " جونی نمونده تو تنم " یه مریض آپاندیسیت هم بردن اتاق عمل دیگه گفتن شما خیلی بزرگ شدی دوست داشتی بیا نداشتی نیا ما هم باز یه مشاوره بهمون خورده بود لذا بی خیال شدیم و نرفتیم . مریضای فردا صبح هم سپردیم به همکار عزیز تا ببیندشون و خلاص

استاد بیهوشی رفت

روز جالبی نبود اول از همه که رفتیم سر یه عمل که قرار بود رزکشن کبد باشه یه خانم 49 ساله بود که کیسه صفراش رو برداشته بودن و بعد جواب پاتولوژی کانسر( آدنوکارسینوما) اومده بود . شکم رو که باز کردیم پر از سیدینگ و متاستازهای ریز بود . که البته هیچ کدومش تو سی تی اسکنش معلوم نشده بود. خیلی دلم به حال خانومه سوخت . خیلی امیدوار بود .استاد میگفت با این وضعش یه سال دووم بیاره خیلی شانس آورده .
با اجازه از خانم دکترِ استاد، من و هم بخشیم دو تایی رفتیم سر عمل ماستکتومی و خیلی باحال دو تایی واسه خودمون عمل میکردیم برست رو کامل برداشتیم و رفتیم تو آگزیلا . ورید آگزیلا رو هم پیدا کردیم که دیگه خود استاد هم اومد . از شانس بد "آرشیتکت" فرستاد دنبال من و مجبور شدم برم سر یه عمل هرنی اینسیژنال ( کوله سیستکتومی قبلی) یه تیکه عمل رو ما داشتیم میرفتیم حالا اونم چی لبه های فاشیا رو می دوختم که یه دفعه ای سوزن رفت تو دستم "آرشیتکت" هم از خدا خداسته شروع کرد به اینکه" برو برو دستکشت رو در بیار الکل بریز رو دستت و ...سوزن گیر رو از دست ما گرفت .....
یکی از استاد بی هوشیمون داره میره خارج از کشور. امروز چند تا عکس یادگاری با هم گرفتیم

همش درمانگاه

امروز کلا روز عَلافی بود. اول از همه رفتیم بخش رو ویزیت کردیم که خانم دکتر استادمون هم اومد و ما رو که دید گفت دیرزو نبودی ( دیروز مرخصی بودم ) بخش رو هوا بود و بعد شنیدم که دو تا از مریضت خیلی بد حال شدم و یکیشون کد خورده . خلاصه مریضا رو دیدیم و من رفتم با ایشون درمانگاه تا 11 و 30 و بعدش هم رفتیم یه عمل لامپکتومی داشتیم با دایسکشن آگزیلا که خانم دکتر خیلی آموزشی عمل کردن بعدشم ما رفتیم دنبال کارای مریضا و دوباره درمانگاه با " آرشیتکت " ..البته بعدش رفتم یک نفر رو دیدم بسیار آقا جنتلمن و در زمینه موسیقی و آهنگسازی 1و 30 حرف زدیم خیلی مفید بود