روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

ارزشیابی

امروز یه عمل معده داشتیم. که اول قرار بود که توتال بشه بعد مقرر شد که وج رزکشن بشه و شد و در خدمت استاد لاپاروسکوپی بودیم. بعدشم که یه هرنی داشتیم که ازین دوستان خدمات بیمارستان بود و مقرر شد ایشون هم جهت ارزشیابی توسط جراحی که از " چک " اومده بودن عمل بشه و شد و زیبا درومد

کارگاه جراحی پستان

امروز کارگاه جراحی برست داشتیم و 3 تا جراح هم از شهرستان اومده بودن. بنده هم سمتم مدیر اجرایی بود که آخرم نفهمیدیم به چه دردی می خورد این سمت ما خلاصه 3 تا BCS  داشتیم . که ما نقش کمک داشتیم و طبق معمول هم چرخ خیاطی بودیم در آخر هم دوست گانگرن فورنیه رو آوردیم شست مال دادیم رفت.

ویپل زدیم

امروز یکی از روز های به یاد ماندنی برای من بود. امروز یه عمل ویپل داشتیم. عمل ویپل سنگین ترین عمل جراحی در رشته جراحی عمومیه. استاد برست تشریف آوردن سر عمل و کمک کردن من عمل کردم. نوبت آناستوموز ها هم که رسید چون کار داشتن رفتن و من با سرهنگ عمل کردم. جر یه تیکه آناستوموز" پانکراتیکوژژنوستومی" بقیش رو خودم رفتم. خیلی های شده بودم. امیدوارم بدون مشکل بیمار مرخص بشه چون خیلی جراحی پر عارضه ای هم هست. البته شکر خدا تا الان که خوبه. کشیک دیشب هم خوب بود تا صبح کسی به کار ما کار نداشت. فردا هم که کارگاه جراحی بیماری های پستانه که بنده هم مدیر اجرایی هستم. البته هنوز نمی دونم باید چی کار کنم. 

منور کردیم

امروز طبق معمول شنبه ها کشیک هستیم. صبح که درمانگاهمون خبر خاصی نبود بعدش رفتیم اورژانس مریضامونو دیدیم سپس جهت صرف ناهار رفتیم پاویون که سرهنگ زنگ زد کجایین که استاد برست میگه اینا کجان!!پاشدیم رفتیم درمانگاه برست دیدیم همچین اوضاع خطرناکی هم نیست. فقط استاد فرمودن" به به منور کردین " ...
تا به الانم یه آپاندیس عمل کردیم. یه گانگرن فورنیه داشتیم. یه مریض مشکوک به ایسکمی اندام هم داریم که در حال بررسی می باشد. امیدواریم که تا صبح ما در خواب باشیم و به ما نزنگن

فستیوال عمل های خوب

امروز خیلی روز خوبی بود. اول از همه یه رکتوم داشتیم که very low شد. بعدش یه کانسر کولون داشتیم. بعدشم که یه ماستکتومی با دایسکشن آگزیلا. که این آخری رو سرهنگ اصلا نیومدسر عمل و بیشتر جنبه نظارتی داشت. ساعت 7 و 30 از اتاق عمل اومدم بیرون. نزدیک پاویون عاطی نشسته بود با سال یکیش غذا از بیرون گرفته بودن می خوردن به ما هم یه تعارف زدن ما هم با کمال میل استقبال کردیم. فردا هم به سلامتی امتحان داریم هیچی هم نخوندیم

بچه من و خانم همسایه

امروز در حال مرگم بد فرم . صبح یه مریض رو بردیم اتاق عمل با تشخیص کانسر مری قرار بود توراکوتومی بشه. حالا این وسط آی سی یو مریض رو هم گرفتن . بی هوشی هم بدون آی سی یو مریض رو نمی خوابونه. خلاصه کلی این ور اون ور زدیم تا بالاخره ساعت 11 مشکل مریض حل شد و 11و30 عمل شروع شد. توراکوتومی که تموم شد استاد لاپاروسکوپی رفت و بعدش جناب سرهنگ اومد که آناستوموز مری به معده ش به ما رسید که خودم خیلی حال نکردم. شکمش خیلی چسبندگی داشت. بعدشم که خبر رسید مریض انسدادی رو باید عمل کنیم و اتاق عمل خودمون مریض رو نگرفتن چون ساعت کاریشون تموم شده بود. منم از عاطی خواهش کردم ببرتش عملش کنه اون بنده خدا هم قبول کرد. منتهی خودم دلم رضا نبود انگار بچم رو دادم همسشایه نیگر داره. با این که در حال مرگ بودم رفتم اتاق عمل اورژانس دیدم سال یک عاطی مریض رو آماده کرده هنوز هم عاطی نیومده. خودم عمل رو شروع کردم و وسطاش عاطی رسید با تعجب منو نیگاه کرد گفتم خودم میرم گیر افتادم تو هم بیا که الحمد لله ختم به خیر شد یه مریضی بود که قبلا آپاندکتومی کرده بود الان یه لوپ رودش تو دیفکت فاشیا گیر افتاده بود. خیلی خوشحالم که خودم عملش کردم. احساس رضایت فکر کنم الان به همین حسی که دارم می گن

فئو به روش لاپاروسکوپی

الحمدلله دیشب که خبر خاصی نبود و تا صبح کسی به کار ما کار نداشت. صبحم که رفتیم اتاق عمل از بالا یه مریض فئو اومده بود که لاپاروسکوپی عمل شد و ما هم به ترتیب یه فتق اینگوینال یه فتق نافی که آشنا بود و یه برداشتن تخمدان ها و رحم(TAH/BSO) داشتیم .یه مریض سرپایی هم داشتیم که دختر کوچیکی بود حدوداً 10 سال که برای بیوپسی لنف نود اومده بودک کلی حرف زدیم تا حواسشو پرت کردیم استرسش کم بشه 

استاد لاپاروسکوپی از دست ما عصبانی شد

دیروز که خیلی ازش نگذشته ما کشیک بودیم و تا 7 صبح امروزم هستیم باز طبق معمول تا الان که خبری نبوده. یه مریض مولتی پل تروما داشتیم که کارش به اتاق عمل نکشید. اما صبح امروز که استاد لاپاروسکوپی داشت بخش رو ویزیت می کرد یه دفعه دیدیم یکی ار مریضای همشهریش اومد جلو و داد و بیداد و متوجه شدیم مریض لاین سرم نداره که استاد چپ چپ ما رو نگاه کرد و ما هم به سال یکی و این از این...

رفتیم درمانگاه اونجا هم یه مریض رو به استاد معرفی کردیم اولش بیمار محترم گفت من جواب پاتولوژی ندارم. بعدش که ما شرح حالش رو به استاد گفتیم یه دفعه جواب پاتولوژی پیدا شد و قصد این بودکه ما ضایع بشیم که شدیم...
خلاصه امیدواریم این کشیک به سلامت طی بشه و بزارن ما تا صبح بخوابیم
آمین با رب العالمین

ولولوس

یادتون هست که گفتم"شب دراز است" و ...طبق معمول بیماران ما از ساعت 2 صبح امروز شروع کردن به اومدن اول یه آقای اهل افغانستان و جوونی اومد با ولولوس که تو عکسش تیپیک سکوم بود و وقتی باز شد سیگموئید درومد. بعد از اون هم یه p.u پرفوره داشتیم که عکسش اشتباه شد و یه بار از اتاق عمل رفت و دوباره اومد و بی هوشیا رفتن و دوباره اومدن و کلی غر زدن و خلاصه...یه مریض دیگه هم داشتیم یه آقای زندانی بود که 2 هفته پیش هم یه آدم حقیری عملش کرده بود و ما بهش زنگ زدیم 6 صبح و مریض رو بهش گفتیم کلی شاکی شد و خلاصه به سلامتی تا 10 صبح در اتاق عمل بودیم و بعدش به خواب مرگ رفتیم

صبحانه در اتاق عمل

صبح که تشریف بردیم بخش و بعدشم ژورنال کلاب که نوبت ممل بود و دیر هم رسید و موقعی که داشت مقالش رو می خوند هنوز نفس نفس میزد. استاد بازنشسته هم که چند باری بهش گیر داد. بعدش با سرهنگ رفتیم سری به اتاق عمل زدیم که دیدیم، به به دوستان نشستن و صبحانه ای به پاست و مهمان هم که حبیب خداست و خلاصه صبحانه ای زدیم و بعدشم رفتیم درمانگاه. مریض خاصی هم ندیدیم و تا الانم که خبر خاصی در این کشیک نبوده است. البته تجربه ثابت کرده به قول معروف " شب دراز است"