روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

تا 3 بیدار باش

الان که دارم تایپ میکنم ساعت1 و 30 دقیقه صبحه و مریض ما فقط یه کم تب داره و حالش خوبه خواستم بخوابم گفتم بی خیال دوباره که باید 3 صبح پاشم واسه همین نشستم پشت اینترنت

مریض خونریزی کرد

امروز مثلا قرار بود استراحت کنیم که یه دفعه فهمیدیم مریضی که توتال کولکتومی کرده بودیم به خونریزی افتاده و حالا بدو خون بزن FFP  که عمراَ فایده نداشت بعدش با سرهنگ اوردیمش اتاق عمل و استاد کاظم هم اومده بود و خلاصه جمع م جور که شد نتیجه بر این شد که دهن ما سرویسه یعنی از الان تا 12 شب که هر یک ساعت باید چکش کنیم بعدش یه دفعه ۳ صبح یه دفعه هم ۶ صبح باید شخصا زنگ بزنیم به سرهنگ گزارش بدیم اینم از پنجشنبمون

کباب زدیم محمد شاکی شد

با بچه ها هماهنگ کردیم بریم بیرون غذا بخوریم رضا گفت من نمیام محمد هم گفت من کار دارم نمیام بعدش منو پاشا رفتیم ارکیده یه چلو کباب توپ زدیم موقع برگشتن محمد زنگ زده کجایین بیاین بریم بیرون غذا بخوریم وقتی فهمید ما غذا خوردیم کلی شاکی شد و ما هم کلی بهش خندیدیم

هم من کشیکم هم نگی

امشب رفتم گزارش بخش رو آماده کنم دیدم نگی با اینترنمون هم اونجاس من میگم شما اینجا چیکار میکنی اونم همینو به من میگه خیلی بانمک بود بعد هی من میگم شما قرار نبود وایسی اون میگه نه من بهت گفتم بعدش من یه تیکه انداختم گفتم "شما چیزی مصرف نمیکنی " بعد نگی اخماش رفت تو هم گفت این چه حرفیه میزنی دکتر ...خلاصه از حرفم پشیمون شدم

همراه کنه

امروز که باز اعصاب ندارم حالم هم گرفتس حسابی مشاوره غدد یه مریض آدرنالکتومی شده رو اعصابمه که آخرشم رفتیم و حضرت فلوی غدد فرمودند رزیدنتم میاد میبینه بعدش از بخش زنگ زدن همراه اون مریض منتال ریتارد که ولوولوس داشت اومده می خواد شمارو ببینه که گفتم لازم نیست از پشت تلفن از سرپرستار خواستم برگه پاتولوژیشو برام خوند بامزش این بود که نیشش باز شده بود میگفت خودتو گم و گور کن اومده تو رو ببینه خلاصه ما هم گله و ناراحتی که چرا شماره منو میدین به همراه مریض البته اونم زیر بار نرفت گفت ما این کارو نمیکنیم

دسیسه

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

استقبال از یلدا

دیشب با محمد رفتیم یه میوه فروشی نزدیک بیمارستان به مناسبت اینکه فرداشب قراره یلدا باشه یه هندونه خریدیم رفتیم تو بخش با همکاران محترم نشستیم خوردیم خیلی حال داد

انتقال از جراحی به داخلی

امروز که الحمدلله خبر خاصی نبود یه مریض آنسفالوپاتی کبدی اشتباه زده بودن توسرویس ما که طرف نه رضایت سوند میداد نه NG خلاصه با بدبختی دادیمش سرویس محترم داخلی بعدش هم که گفتن واسه یه مریض تخت پیدا کن که نتونستیم و خلاصه اتفاق خاصی امروز نداشتیم البته یه مریضی هم که صبح عملش کرده بودیم و یه پیرمرد end stage  بود منتظر جواب CBC بودیم که گفتن expire شده

cv line برای مریض کراکی

صبح با صدای خروس ها ۵ تا مریض تصادفی آوردن که متاسفانه مادر خانواده با خونریزی مغزی فوت شد بعدشم یه دفعه اورژانس پر از ویزیت جراحی شد که الحمدلله سریع خالی شد مریض آپاندیسیتی رو بردیم اتاق عمل رفتیم دومی رو بگیریم آزمایشاتش خراب بود کنسل شد باز یقه مارو گرفتن بعدش رفتیم اورژانس گودر به ما یه مریض داد گفت این همه چیش خوبه و cv line می خواد من گردن شکسته هم گولش رو خوردم و شروع کردم گکذاشتن که دیدم این مریض کراکی که هست همه بدنشم که خالکوبیه همشم داره گیج میزنه گفتم خداییش این مارکهاش مثبت نیست که گودر گفت حالا بی خیال دکتر ایشالله اونم میاد ..نامردا بد کلاهی گذاشتن سر ما خلاصه بعد یک نصف شب دوباره رفتیم اتاق عمل یه مریض 89 ساله برای لاپاراتومی تجسسی که شکمش رو که باز کردیم آسیت فراوان داشت و متاستاتیک بود به نظرم مریض لنفوم داشت البته من مریض رو نمیشناختم خلاصه الا نساعت 3 صبحه  و ما بیداریم و داریم بلاگ مینویسیم جدیدا هم نگی گیر داده به این بلاتگ نوشتن ما


اتاق عمل اور‍انس نیا!!!

دیشب کشیک بودم بدبخت شدم اولش که یه مریض پپتیک اولسر پرفوره اومده بود که کراکی بود و عاقبت رفت اتاق عمل یه cv line هم به پست ما خورد که موفقیت آمیز بود و یکی دیگه که ارست کرد و فوت کرد و خلاصه همینجوری تا صبح پدرم درومد و بدبختی ما ازین جا شروع شد که صبح یه مریض ایسکمی اندام فوقانی اومد و ما همه کارهاش رو کردیم و این همراه گیجش رفت دنبال تشکیل پرونده و نیومد نتیجه این شد که سرهنگ به ما گیر داد و گفت اصلاً اتاق عمل نیا..ما هم رفتیم لالا  بعدش اومدیم پایین که مریضا رو ببینیم دیدیم نگی زنگ زد مریض آپاندیسیتیه آریتمی داره خلاصه بدو بدو رزیدنت قلب رو پیدا کردیم تا مریض رو دید و دوباره بردنش اتاق عمل الانم نشستیم تو استیشن پرستاری تا سال بالایی ها از اتاق عمل بیان بیرون و مریض ها رو راند و تعیین تکلیف کنن