شنبه کشیک بودم خیلی داغونم از 12 شب تا صبح مریضای درب و داغون اومدن صبح کاوی اومد راند اورژانس یعنی کف کردم دفعه اولشم بود که اومد خلاصه 3 تا مریض دید 3 تاشونم گفت برن اتاق عمل حالا یکیشون انسداد روده بود اون هیچی یکیشون پریتونیت صفراوی بود که تو شهرستان ترتیبشو داده بودم اونم هیچی یه مریض 80 ساله که آلزایمر هم داشت و تو اورژانس کد خورده بود و زیر دستگاه بودم میخواستیم بفرستیم اتاق عمل خلاصه بگیر و ببند و رضایت جراحی پر خطر و آخرشم دوباره کد خورد و اکس پایر شد.امروز فهمیدم عاطی رو به خاطر اون قضیه شالدونه فرستادن خونه اینجور که معلومه خوابای بدی براش دیدن آزاد رو هم فرستادن خونه معلوم نیست اینجا چه خبره
امروز صبح نشسته بودیم که نگی اس زد یه شالدون هست بریم بزاریم ..رفتیم یه مریض ESRD بود که می خواستن برای دیالیزش شالدون بزارن خیلی خوب گرفتم و فقط موقع رد کردن وایر یه کم گیر کرد که نگی اومد جابجاش کرد و درست شد بعدشم بیمارستان رو به مقصد خونه وکیل ترک کردیم و ساعت 19 برگشتیم و گزارش بخش دادیم به سرهنگ اونم با 3 تا مریض که الحمدلله به خیر گذشت انترن محترم هم گفت می خوام برم خونه که گفتیم تو هم برو خوش باش.فردا هم به سلامتی اکتیو هستیم خدا به خیر بگذرونه
صبح که خبری نبود کلاً ٧ تا مریض داشتیم ٣ تاشم امروز مرخص کردیم یکیشونم رفته مرخصی موقت جمعاً ٣ تا مریض داریم خداییش آخر خندس بخش با ۴ تا مریض به هر کی هم زنگ میزنیم بیاد بستری بشه نمیاد ..کارای بخش که تموم شد رفتیم لالا کنیم که ناغافل گفتن بیا ٢ تا chest tube که گذاشتی رو بکش خلاصه خواب رو بر ما حرام کردن ولی بعدش اومدیم سیر خوابیدیم
امروز کلا روز خوبی بود صبح که با نگی تا سرهنگ بیاد مریضا رو دیدیم وقتی هم سرهنگ اومد این خانم دکتر اینترنمون رفت اجازه بگیره که دیر بیاد اونم سرهنگ زد تو برجکش بعدشم به من گیر داد که چرا خودت بهشون نمیگی که سر ساعت بیان میگی با من صحبت کنن خلاصه این اینترنمون کلی دمغ شد بعدشم که رفتیم پیش وکیل محترم و با هم رفتیم یه چایی زدیم در ارتفاعات و بعد من برگشتم بینارستان با امیر رفتیم یه کافی شاپ به سفارش اون که اسمش پیتزا ٧٢ بود بعد پاستلا سفارش دادیم خیلی خوشمزه بود
امروز که همه چی به خیر و خوشی گذشت و من آف بودم .اینترن های دوره جدید هم اومدن یه پسر با دو تا دختر.منشی بخش میگه همراه اون مریض منتال ریتارده باز زنگ زده می خواد با شما حرف بزنه شمارشم داده که من زنگ بزنم.من موندم با این چه کنم
امروز رفتیم مریض ترومایی رو سی تی کردیم که نکته خاصی نداشت . اینترن های محترممون هم جلوی چشم بنده نمره 100 به خودشون دادن و مهر منو هم از جیبشون در آوردن و با لبخند ملیح زیر برگه زدن و رفتن .در کل خیلی باحال هستن همه چی خوب بود تا شب که یه مریض کیسه صفرا عملش کنسل شد و خلاصه داد و بیداد می خواستن بنده رو خفه کنن چون من بهشون گفته بودم احتمالا مریض فردا عمل میشه خلاصه کلی شوهرش به ما بد و بیراه گفت دادشش منطقی بود باهاش صحبت کردیم حق داشت مشکل مالی داشت. و خلاصه آخرش هم به اصرار خودش و همراهاش با رضایت شخصی رفت گفت بچه کوچیک دارم این برام درس عبرتی بود که دیگه جلو جلو حتی به مریضی که لیست عمله خبر ندم بعدشم با امیر زدیم بیرون و رفتیم یه پیتزا زدیم و برگشتیم
دیروز کشیک بودم 4 تا cv line به پستم خورد یکیش که مریض بی نهایت چاق بود و ادماتو که اصلا آناتومی خوبی هم نداشت و نتونستم بزارم دومیش یه دختر جوون بود که راحت بود سومیش رفتم سی سی یو که اونم یه پیرزن بود که انقدر دست و پا میزد که نتونستم کارمو بکنم اونم هیچی چهارمیش هم یه پسر نوجوون هموفیلی بود که رضایت نداد بزارم در کل شب بدی نبود و دم صبح هم دو تا ترومایی اومدن که زیاد مسئله دار نبودن