روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

چای ساز کادو گرفتم

 اگه خاطرتون باشه تو این پست نوشتم که یه سری همراه مریض چه جوری با ما بر خورد کردند روز قبل یکی ازین همراها اومد پیش من عذرخواهی بهش گفتم رفتارتون اصلاً خوب نبود و شما به جای تشکر از پرسنل بهشون توهین کردین و می تونستین با یه دسستتون درد نکنه حداقل یه تشکر خشک و خالی بکنین که جون مریضتون رو نجات دادند ...
خلاصه امروز که اومدم دیدم همون همراه مریض با یکی دیگه دو جعبه شیرینی آوردن و خلاصه به بهانه عید به پرسنل دادن بعدشم یکی دیگه از راه رسید با یه کارتون به چه گندگی از من گرفته تا همه پرستارا یه چای ساز هدیه داد ..من که غافل گیر شده بودم (چون اصلاً بهشون نمیومد ازین کارا بکنن) گفتم دستتون درد نکنه ولی من نیازی به چای ساز ندارم بعد دیدم یارو گیر داد خوب من براتون یه چیز دیگه میگیرم بعد که دیدم نه انگار خیلی تمایل داره یه هدیه بده گفتم نه منظورم اینه چرا زحمت کشیدین و ...
خلاصه اینم کادوی سوم ..اولیش یه کارت هدیه 30 تومنی بود دومی یه اسپری بود اینم سومی تو دو ماه بد نبوده

اولین آف در آذر

اولین آف در آذر رو اومدم خونه پسر عمه...جالب اینه کسی تا الان زنگ نزده بهم البته یه بیمار مشترک با سرویس قلب داشتیم که دادیم بره تو سرویس قلب بخش هم که خوب بود

عذر خواهی همراه مریض

همراه مریضی که دیشب بخش رو بهم ریخته بود امشب اومد عذرخواهی و گفت من تقصیری ندارم پرستار به من کم محلی کرده بعدشم گفت آقای دکتر یکیشون پشت سر شما یه حرفایی زد دیدم بهتره از همکار دفاع کنم لذا نگذاشتم حرفشو بزنه و .... 

امیدوارم این مریض mental retard  که بعلت ولولوس سیگموییدشو برداشتن به سلامت از بخش بره

تعویض رزیدنتای سال دو

دیروز مریض MR ما که ولولوس داشت و الان اومده بخش به خاطر جمع شدن کلات تو تراکش نزدیک بود expire  بشه که سریع به دادش رسیدیم حالا این وسط یه سری همراه داره که دارن به زمین و زمان فحش میدن بعدشم که من رفتم با نگهبان و نیروی انتظامی هم درگیر شده بودند.....

امروز یه دفعه دیدیم استاد رب و استاد طول یه دفعه اومدن بخش و منو صدا کردند گفتن بریم راند نزدیک بود قبض روح بشم از شانسم مریضا رو میشناختم که وسطای راند هم سرهنگ رسید و نجاتمون داد...به سرهنگ گفتم اجازه اومدن من به اتاق عمل رو بگیره که بعدش خبر رسید رب موافقت کرده ولی کاوی مخالفت کرده

امروز رزیدنتای سال دویی هم عوض شدن و به جای سرگرد خانوم دکتر نگی اومده